فمنا: حقوق، صلح، همه‌شمولی

فمنا: حقوق، صلح، همه‌شمولی
فمنا از زنان مدافع حقوق بشر، گروه‌ها و سازمان‌هایشان، و از جنبش‌های فمینیستی در منطقه منا و کشورهای آسیایی حمایت می‌کند.

اطلاعات تماس

ورای زخم‌های قابل رویت: درک پیامدهای پنهان تروما بر عملکرد مغز

نویسنده: یارا

من هرگز خودم را زرنگ‌ترین یا باهوش‌ترین شاگرد کلاس نمی‌دانم، اما با توجه به سوابق تحصیلی‌ام، می‌توانم با اطمینان بگویم که عملکردم خوب بوده است. همیشه به خودم افتخار می‌کردم که می‌توانم اطلاعات را سریع به خاطر بسپارم. همیشه می‌توانستم چیزی را که می‌خواندم، به راحتی به خاطر بسپارم و حتی صفحات خاصی را به خاطر بیاورم. من در رشته انسانی درس می‌خواندم و این ویژگی خیلی به دردم می‌خورد. اما پس از دستگیری و بازداشت به خاطر کنشگری‌ام، همه چیز تغییر کرد. احساس می‌کردم توانایی‌های شناختی‌ام تغییر کرده‌اند، اما هیچ توضیحی برایش نداشتم. ابتدا، این موضوع را امری طبیعی و به بالاتر رفتن سن و یا استرس ناشی از بازداشت نسبت می‌دادم، اما بعدها متوجه شدم که ماجرا فراتر از این‌هاست. زمانی‌که در یک کنفرانس شرکت کردم، متوجه شدم چه اتفاقی برای مغزم افتاده است. در آن کنفرانس، یک نوروسایکولوژیست یا عصب‌روانشناس دو تصویر از اسکن مغز ارائه کرد، یکی از فردی که ترومای شدیدی را تجربه کرده بود و دیگری از فردی که یک زندگی عادی داشت. لطفاً به تصاویر زیر نگاهی بیندازید تا  منظورم را بهتر متوجه شوید.

هنگام مقایسه‌ی این دو تصویر، مهم است که نظر یک متخصص را برای درک جامع تفاوت بین این دو مغز جویا شویم. تصویر سمت راست مغز فردی را نشان می دهد که تروما را تجربه کرده و برایش تشخیص PTSD (اختلال استرس پس از سانحه) داده شده است، در حالی که تصویر سمت چپ مغز فردی را نشان می‌دهد که در گذشته تروما یا حداقل ترومای شدیدی را تجربه نکرده است. حتی با یک نگاه سطحی هم می‌توان فهمید که این دو تصویر به طور محسوسی با یکدیگر متفاوت هستند.

این نکته جالب است که چگونه، به عنوان یک کنشگر و اکتیویست، اغلب تأثیر بالقوه تروما بر مغز خود را نادیده می‌گیریم. هنگام رویارویی با موقعیت‌هایی مانند دستگیری، سلول انفرادی، و سپس آزادی از زندان، دغدغه‌ها و نگرانی‌های لحظه‌ای ما درباره به اشتراک گذاشتن خبرها با عزیزان‌مان، حفظ روابط با دوستان، و حتی امنیت شغلی است. ما آسیب‌ها و زخم‌های پنهانی را حمل می‌کنیم که ممکن است بلافاصله پس از رویدادهای تروماآور ظاهر نشوند، و التیام آن‌ها ممکن است اولویت فوری‌ ما نباشد. با این حال، با گذشت زمان، این زخم‌های پنهان می‌توانند تأثیری ماندگار بر ما بگذارند، و به همین دلیل رسیدگی به تاثیرات تروما بر  مغزمان ضروری است.

درک مغز پس از تروما

تروما تأثیرات عمیقی بر مغز دارد و بر سطوح مختلف عملکرد مغز، از تصمیم‌گیری تا پاسخ‌های ناخودآگاه، تأثیر می‌گذارد. غلبه بر تروما می‌تواند چالش‌برانگیز باشد زیرا چندین ناحیه از مغز را به طور همزمان تحت تاثیر قرار می‌دهد.

طبق نتایج یک مطالعه در سال ۲۰۰۶ توسط مؤسسه ملی بهداشت آمریکا، تروما در وهله اول بر سه بخش کلیدی مغز تأثیر می‌گذارد: آمیگدال، هیپوکامپ، و کورتکس.

آمیگدال

آمیگدال، بخش کوچک اما مهم مغز است که عملکردی حیاتی در مدیریت احساسات و خاطرات دارد. آمیگدال به شناسایی و واکنش به احساسات مختلف از جمله ترس و شادی کمک می‌کند. علاوه بر این، به حفظ خاطرات احساسی و فعال‌سازی واکنش غریزی ما در هنگام درک خطر (یعنی مبارزه یا اجتناب) کمک می‌کند. به طور خلاصه، آمیگدال برای درک عاطفی، واکنش‌های سریع و فرآیندهای حافظه ما ضروری است.

تجربه تروما می‌تواند تأثیر عمیقی بر آمیگدال بگذارد، آن را بسیار حساس کند و باعث شود که نسبت به تهدیدات احتمالی واکنش بیشتری نشان دهد. در نتیجه، ممکن است افراد ترس و اضطراب بیشتری را تجربه کنند و همواره در حالت آماده‌باش و گوش‌به‌زنگ باشند. علاوه‌بر‌این، رویدادهای تروماآور می‌توانند ارتباطات بین آمیگدال و سایر مناطق مغز را مختل کنند و منجر به چالش‌هایی در تنظیم احساسات و خاطرات شوند.

به عنوان کنشگری که ترومای ناشی از دستگیری و سلول انفرادی را تجربه کرده‌ام، موقعیت‌هایی که مرا به یاد آن روزهای سخت می‌اندازد، تأثیر عمیقی بر سلامت و تن‌درستی‌ام می‌گذارد. نسبت به محرک‌های خاصی، مانند صدای بلند و فریاد، به شدت حساس هستم، و بلافاصله خاطراتم از بازجویی‌های شدیدی که تحمل کرده‌ام، دوباره زنده می‌شوند. این محرک‌ها اغلب منجر می‌شوند ضربان قلبم بالا برود، کف دست‌هایم عرق کند و دچار اضطراب شدیدی شوم. ترومایی که تجربه کرده‌ام، باعث شده که چنین موقعیت‌هایی به‌ عنوان تهدیدهای بالقوه در ذهنم حک شود و با ترس و هوشیاری شدید به آن واکنش نشان دهم.

هیپوکامپ

هیپوکامپ مانند یک مرکز حافظه، و مسئول تشکیل و بازیابی خاطرات است و به عنوان یک سیستم ذخیره اطلاعات، رویدادها و تجربیات عمل می‌کند. وقتی چیز جدیدی یاد می‌گیریم یا از جای جدیدی عبور می‌کنیم، هیپوکامپ به حفظ آن خاطرات کمک می‌کند. بعدها وقتی لازم است چیزی را به یاد بیاوریم، هیپوکامپ آن خاطرات را بازیابی می‌کند و به ذهن‌مان باز‌می‌گرداند. این عملکرد برای یادگیری، جهت‌یابی، و ایجاد خاطرات بلند‌مدت حیاتی است و به ما کمک می‌کند تا دنیایی را که در آن زندگی می‌کنیم، درک کنیم.

تروما می‌تواند عمیقاً بر هیپوکامپ تأثیر بگذارد و باعث تغییراتی در ساختار و عملکرد آن شود که بر پردازش حافظه و کنترل احساسات و عواطف تأثیر می‌گذارد. ترشح هورمون‌های استرس در هنگام تروما می‌تواند مانع رشد نورون‌های جدید در هیپوکامپ، و در نتیجه کوچک شدن آن شود. این اتفاق می‌تواند باعث بروز  چالش‌هایی در شکل‌گیری حافظه و یادآوری خاطرات، مشکلات در تنظیم عواطف و احساسات، و مشکلات یادگیری و تمرکز شود. این تغییرات در هیپوکامپ با علائم اختلال استرس پس از سانحه مرتبط است و می‌تواند توانایی فرد برای کنار آمدن با تجارب تروماآور را از بین ببرد.

تجربه تروما باعث شده است که در یادآوری و پردازش خاطراتم نیز با چالش‌هایی روبه‌رو شوم. به عنوان مثال، به سختی می‌توانم جزئیات خاصی از دوران زندان و اتفاقات آن یا نام افراد، از جمله هم‌سلولی‌ها و بازجوها را به خاطر بیاورم. زمانی که سعی می‌کنم تجربیاتم را کنار هم بگذارم و جزئیات مهم را به دقت به یاد بیاورم، مشکلاتی که در یادآوری و پردازش خاطرات دارم، آزاردهنده و کلافه‌کننده می‌شود.

کورتکس

کورتکس که در جلوی مغز قرار دارد، به عنوان مدیر عامل مغز عمل می‌کند و مسئول تفکر، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی سطوح بالاتر است. این منطقه به ما کمک می‌کند تا محرک‌های ناگهانی را کنترل کنیم، انتخاب‌های منطقی داشته باشیم و پیامدهای اعمال خود را در نظر بگیریم. همچنین نقش حیاتی در شخصیت، رفتار اجتماعی و خودآگاهی دارد. قشر جلوی مغز در تعیین هدف، اولویت‌بندی وظایف، تفکر انتقادی، تنظیم احساسات و عواطف، حل مسئله و سازگاری با موقعیت‌های جدید کمک می‌کند. در اصل، قشر جلوی مغز برای توانایی‌های شناختی، استدلال و تصمیم‌گیری عاقلانه‌ ما حیاتی است (برِمنر، 2006).

تجربه‌ی تروما می‌تواند به طور قابل توجهی بر قشر جلوی مغز تأثیر بگذارد. تروما عملکرد آن را مختل می‌کند و تنظیم احساسات، تصمیم‌گیری و کنترل تکانه‌ها را دشوارتر می‌کند. استرس شدید ناشی از تروما، فعالیت کورتکس را کاهش می‌دهد و منجر به مشکلاتی در شفاف اندیشیدن، برنامه‌ریزی و حل مسئله می‌شود. تمرکز، حافظه و تصمیم‌گیری ممکن است مختل شود. علاوه بر این، تروما ارتباطات بین قشر جلوی مغز و سایر نواحی مغز را تغییر می‌دهد و بر تنظیم احساسات و عواطف و توانایی‌های شناختی کلی تأثیر می‌گذارد. این تغییرات علائمی مانند اختلال در تنظیم عواطف، رفتارهای تکانشی، و مشکلات در عملکردهای اجرایی پس از تجارب تروماآور را افزایش می‌دهد.

بعد از ترومای ناشی از تجربه زندان، تمرکز، برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری برایم بسیار چالش‌برانگیز شده بود. توانایی‌ام در تفکر انتقادی و حل مسئله مختل شده بود. اغلب احساس می‌کردم سردرگم شده‌ام و با واکنش‌های تکانشی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنم. وظایفی که زمانی انجام‌شان ساده بود، مانند سازماندهی رویدادها یا راهبردی کردن تلاش‌های حمایتی، چالش‌برانگیزتر شده بودند و احساس می‌کردم کنترل افکار و  کارهایم را از دست داده‌ام.

مسیر بهبودی: غلبه بر اثرات تروما بر مغز

برغم تاثیرات ماندگار و مخرب تروما، توجه به این نکته مهم است که مغز ظرفیت قابل توجهی برای سازگاری و تغییر دارد.

انعطاف‌پذیری عصبی یا توانایی مغز برای ایجاد ارتباطات جدید، ما را قادر می‌سازد تا اثرات تروما را معکوس کنیم. همچنین به مغز برای تغییر و یادگیری الگوهای جدید کمک می‌کند و به افراد این امکان را می‌دهد که مغز خود را دوباره سیم‌کشی، و عادات سالم‌تری ایجاد کنند. اجتناب از بازبینی خاطرات و احساسات تروماآور می‌تواند مکانیسم‌های مقابله‌ای منفی را تداوم بخشد: بنابراین توصیه می‌شود به دنبال تراپی و درمان باشید. درمان‌هایی مانند سوماتیک‌درمانی، EMDR، درمان شناختی‌رفتاری، و خانواده‌درمانی و حمایت‌های حرفه‌ای متخصصان می‌تواند به پردازش  تروما کمک کند. کارهایی مانند یوگا، مدیتیشن، ورزش و دارو می‌توانند مکمل درمان باشند. ایجاد یک ذهنیت رویکردی، به صورت تدریجی و استراتژیک، به کارکرد و بهره‌وری افراد با وجود اضطراب و تحمل احساسات ناشی از تروما کمک می‌کند. تحقیقات مداوم و درک تروما در مغز رویکردهای درمانی جدید مانند روان‌نمایی (گسترش ذهن) در روان‌درمانی را ارائه می‌دهد. کمک گرفتن از متخصص سلامت روان برای شروع مسیر درمان بسیار مهم است.

Resources:

Alyssa. (2020a, July 29). The effects of trauma on the brain: Mental health blog. Mental Health Program at Banyan Treatment Centers.

Bremner, J. D. (2006). Traumatic stress: Effects on the brain. Dialogues in clinical neuroscience.

PTSD affects brain circuitry how your brain functions and how the various parts are supposed to work. PTSD affects brain circuitry. (n.d.).

Sussex Publishers. (n.d.). Understanding the trauma brain. Psychology Today.