منبع: Law @the Margins
ترجمه: یارا
شاندره دلانی از کنشگران جنبش حذف زندانهاست. اعضای این جنبش برای کاهش و یا حذف مجازات زندان و جایگزینی آن با سیستمهای بازپروری تلاش میکنند. شاندره، بیست سال از زندگیاش را صرف مبارزه کرده است تا پسرش در زندان دوام بیاورد و در نهایت بتواند آزاد شود. پسرش کارینگتن، ده سال از دوران زندان را در سلول انفرادی حبس بوده است و در سال ۲۰۱۸ از زندان آزاد شد و در سال ۲۰۲۲ فوت کرد. شاندره در این نوشته که مربوط به پیش از فوت فرزندش است، توضیح میدهد که چگونه کنشگری باعث شده درگیر تروما و اضطراب و استرس دائمی، و در نهایت درگیر فیبرومیالژیا شود. شاندره در تلاش برای یادگیری خودمراقبتی، علاوه بر جستجوی منابع موجود، از تعدادی از زنان کنشگر هم درباره نحوه خودمراقبتیشان سوال پرسیده و پاسخهایشان را گردآوری کرده است.
***
کنشگری برای من اقدامی است از روی تعهد به جامعه یا به گروهی خاص از مردم. کنشگری میتواند یک شغل بیستوچهارساعته بدون دستمزد باشد که اجر چندانی هم ندارد. کنشکری بر سلامتی، و گاهی روان آنانی که آرزومند و مشتاق کمک به دیگران هستند، تاثیرات جدی منفی میگذارد. زن بودن و اکتیویست بودن، نیازمند انجام وظایف مضاعفی است، چون ممکن است نه تنها وظیفه مراقبت از خانواده خود را داشته باشید، بلکه تنها کسی در خانواده باشید که این وظیفه را برعهده دارد. کنشگری برای افراد کمرمق و خسته نیست. هرگز یک کار پارهوقت از ساعت ۹ صبح تا پنج بعدازظهر نیست. یک وظیفه دائمی است که مدام باید آماده به خدمت باشید، و دشوار است که بتوانید خود را از کنشگری جدا کنید بدون اینکه احساس قصور و کوتاهی کنید.
من حدود بیست سال، بیشتر زمانم را صرف مبارزه برای بقای پسرم در زندان و آزادیاش کردم. در این مدت، از پسرم و دیگر زندانیها حمایت میکردم، و چند کمپین سازماندهی کردم. هر سال، هر روز، و هر ساعتی که پسرم در حبس بود، از لحاظ جسمانی و روانی بر من تاثیر گذاشته بود. او و دیگر زندانیان در زندان تحت آزار و اذیت مداوم بودند، و من هم چنین وضعیتی داشتم، و تا به امروز درگیر استرس و اضطراب مداوم هستم. نامهها و گفتوگو با زندانیها، و همچنین تماسهای تلفنی از طرف خانوادههای نگران زندانیان، تاثیرات جدی منفی بر سلامتیام گذاشته است.
اگر قلب و احساسات دارید، با چیزهایی که میشنوید و میبینید، تحت تاثیر قرار میگیرید. من علاوه بر فشارهای ناشی از کارم برای لغو مجازات حبس، به دلیل موارد روزمره خشونت و سبعیت پلیس و بلاهای ناشی از برتری سفیدها که در کشورمان {آمریکا} نفوذ کرده است، دچار ترومای دائمی هستم. حالا دیگر از دیدن یا خواندن هر چیزی که باعث ایجاد اضطراب یا بروز درد در بدنم شود، خودداری میکنم. عوارض مزمن بیماری فیبرومیالژیا (خستگی و درد مزمن) را مدیریت میکنم و همچنان به کارم ادامه ادامه میدهم، ولی هرگز فکرش را هم نمیکردم که زندگیام این چنین تحتتاثیر قرار گیرد تا این اواخر که تشخیص دادند گویا بیماریام با استرس مرتبط است. بعد از این ماجرا متوجه شدم که تا زمانی که به خودم کمک نکنم، نمیتوانم به کمک به دیگران ادامه دهم. من باید از لحاظ تندرستی و سلامت روانی، یک انسان کامل باشم تا بتوانم پاسخگوی نیاز شدید کار و فعالیت جوامعمحور باشم. متوجه شدم که به خودمراقبتی نیاز دارم.
در دو سال گذشته کلمه خودمراقبتی را زیاد شنیدهام، اما چیز زیادی در موردش نمیدانستم و قطعا انجامش هم نمیدادم. در تلاش برای یادگیری خودمراقبتی، شروع به تحقیق کردم. اطلاعات زیادی در موردش پیدا کردم. دکتر کارا موهر، بهترین توصیف از خودمراقبتی را ارائه کرده است: «مراقبت از بدن، ذهن و روحتان و بها دادن به آن به گونهای که بهترین خودی که از شما میتواند وجود داشته باشد، مشغول فعالیت شود». انواع مختلفی از خودمراقبتی وجود دارد، از پیاده روی یا ماساژ گرفته تا وقت گذراندن با خودتان. میتوان به آن به عنوان سرمایهگذاری برای تندرستی خودتان نگاه کنید.
یک وبسایت بسیار جالب درباره پروژه تابآوری حقوق بشر پیدا کردم، که تلاش مشترکی است که منابع، تحقیقات و ابزارهایی را که برای بهبود تابآوری و تندرستی برای گروههای فعال در زمینه دفاع از حقوق بشر طراحی شدهاند، در اختیار مخاطبان میگذارد. این سایت توضیح می دهد که کارهایی که مدافعان حقوق بشر انجام میدهند، اغلب میتواند آنها را در معرض اتفاقات تروماآور، تهدیدها، عوامل استرسزا و خشونت قرار دهد که همگی اینها میتواند بر تندرستیشان تاثیر بگذارد. هدف این پروژه پاسخگویی به نیاز فوری مدافعان حقوق بشر برای دسترسی به آموزش، و محتوای آموزشی و تحقیقاتی است. من اطلاعات زیادی از نحوه برخورد با تروماهایی که در طول زندگی به عنوان یک کنشگر جذب میکنیم، پیدا کردم. منابع و بستههای آموزشی زیادی برای یادگیری درباره خودمراقبتی وجود دارد.
در میان این بستههای آموزشی، جذب «بسته آموزشی عدالت شفابخش» کارا پیج شدم. این بسته آموزشی، به عدالت شفابخش قبل، حین و بعد از یک اقدام میپردازد. گزیده و نقلقولی از این بسته آموزشی توضیح میدهد: «خشونت دولتی و سیستمهای ظالم، ما و جوامعمان را ترومازده میکنند، و همزمان التیام و بهبود کامل را برایمان تبدیل به امری غیرممکن میکنند. ما این حق ذاتی را داریم که به بهبود دسترسی داشته باشیم و زندگیمان عاری از نهادها و سیستمهایی باشد که صراحتاً به تواناییمان برای زیست انسانی کامل، و زندگی هدفمند آسیب میزنند.» این سایت منبع قابل اعتمادی برای کسب اطلاعات است و توصیه میکنم به آن سر بزنید تا برخی ابزارهای مفید را پیدا کنید.
علاوه بر تحقیق آنلاین، درباره خودمراقبتی از زنان دیگری هم سوال پرسیدم تا بدانم آنها چگونه از خودشان مراقبت میکنند و در مورد شیوهها و پروسههای آنها اطلاعات کسب کنم. از هر یک از زنان در مورد استفادهشان از خودمراقبتی پرسیدم و اینکه خودمراقبتی برایشان چه اهمیتی دارد.
ایرشا پیوت، متخصص رفتارشناسی و رواندرمانگر
ایرشا پیوت، متخصص رفتارشناسی، رواندرمانگر، و سردبیر «رنگ امید: روایتهای سلامت روان افراد رنگینپوست» است. پنج سال پیش، وقتی با ایرشا دیدار کردم، کمپینهای مختلفی را برگزار میکرد و در حال حمایت از زندانیانی از جمله مومیا ابوجمال و مو۹(زنان و مردان بیگناهی که از هشتم آگوست سال ۱۹۷۸ و بعد از حمله پلیس به روستای پاولتون در فیلادلفیا در زندان هستند. پلیس هفت سال بعد نیز با شلیک بمب، ۱۱ نفر از جمله پنج کودک را در مجتمع مسکونی مو ۹ به قتل رساند.) بود. او همچنین در سازماندهی کمپین برای پرونده دالاس ۶ کمکم کرد که پسرم هم شامل همین پرونده میشد.
ایرشا به افراد کمک میکند تا با ایجاد تغییرات عینی، مشکلات رفتاری را به چالش بکشند. ما با هم درباره اهمیت وجود تراپیستهایی که شبیه خودمان هستند و به تروماهای خاص و منحصر به فرد فرهنگمان آشنایی دارند، صحبت کردیم. من قدردان تعهد ایرشا به جامعهمان هستم و کارهای خوبی که در حوزه سلامت روان بخصوص برای جوانان انجام میدهد. ایرشا در پاسخم برای خودمراقبتی نوشته است:
برنامه خودمراقبتی من، شامل تمرین بدنی، چرت زدن، کتاب خواندن، دوش طولانی گرفتن، پاکسازی پوست، وصحبت کردن درباره برخی مسائل با دوستانم و نوشتن و ثبت کردن آنهاست. ممکن است خودمراقبتی فرد دیگری شامل این باشد که آرام بنشیند، چای مورد علاقهاش را درست کند، ناخنهایش را لاک بزند. خودمراقبتی فقط یک کار و یا یک چیز نیست.
من خودمراقبتی را اینطور تعریف میکنم که مراقبت از خودم را بر هر چیز و هر فرد دیگری اولویت دهم. اینکه مراقبت از خودتان را جزو بخش اصلی کارتان در نظر بگیرید. به عنوان کنشگر و کسانی که برای مراقبت از دیگران فعالیت میکنیم، ممکن است خودمراقبتی یک کنش خودخواهانه به نظر برسد، چون ما یاد گرفتهایم که خود نسبت به دیگران اهمیت بیشتری ندارد. ولی مراقبت از دیگران چه فایدهای دارد وقتی خود فرد تحلیل برود؟
بسیاری از ما با مفهوم خودمراقبتی از طریق ایده آدری لرد، فمینیست سیاه، آشنا شدهایم. او گفته است: مراقبت کردن از خودم خوشگذرانی و خودپروی افراطی نیست، محافظت از نفس است. و این مبارزهای سیاسی است.» ادری لرد، این حرفها را ۳۰ سال قبل گفته است.
امروزه، به واسطه افرادی که تصاویری از خود را در حال انجام مجموعهای از کارها منتشر میکنند و از هشتگ خودمراقبتی برایش استفاده میکنند، خودمراقبتی به یک مفهوم پرطرفدار در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. البته تا حدودی این کار خودمراقبتی است. دارید کاری را انجام میدهید که برایتان سرخوشی بسیار و رهایی از همه چیزها و اتفاقهای دور و برتان را به همراه دارد. خودمراقبتی، یک اقدام بهبوددهنده و نوعی بازسازی و تجدید قوا است و از فردی به فرد دیگر متفاوت به نظر میرسد.
من حتی از مردم شنیدهام که مراقبت از خود کافی نیست، به خصوص اگر شما مادر هستید و از فرزندانتان مراقبت میکنید و زمان یا پول کافی ندارید تا از چیزهایی که برایتان لذتبخش است، سهمی داشته باشید. به همین دلیل هم باید با مفهوم «مراقبت جمعی» آشنا شویم که یعنی وقتی دیگران هم در حد تواناییشان به نیازهای ما توجه نشان میدهند. اگر ما میتوانیم برای برای جوامعمان کار سیاسی انجام دهیم، پس اعضای آن جامعه هم باید دور هم جمع شوند و کار مراقبت از یکدیگر را انجام دهند.
مهمتر این است که انجام خودمراقبتی هرگز به اندازه این دوران اضطرابآور سیاسی و اجتماعی ضروری نبوده است. باید تا حد امکان از هر لحاظ خودمان را شارژ کنیم و نیروی کافی ذخیره کنیم تا بتوانیم در عرصه حاضر شویم و کارمان را انجام دهیم. فرسودگی ناشی از کار مراقبتی یک چیز بسیار واقعی است.
خودمراقبتی دائماً برایم در حال تکامل است. با این حال، اعتقاد راسخ دارم که آدری لرد از ما میخواست که عشق به خود رادیکال را تمرین کنیم. یعنی خودمراقبتی به معنای انتخاب خود قدرتمندتر، اینکه در چه موقعیتی هستید، و در چه موقعیتی میخواهید باشید، و فقط این مهم نیست که چگونه میتوانید برای کمک به نیاز کل جامعه در دسترس باشید، بلکه مهمتر این است که چگونه در خدمت خودتان هم هستید.
دانا لومکس-ویلیامز، کنشگر محلی
من دانا را از ده سال پیش میشناسم، وقتی یکی از اعضای زندانی ائتلاف حقوق بشر بود. دانا با افتخار میگوید: «زندانی شدن بخشی از تاریخم است، ولی نه تاریخ زندگیام.» ما اغلب درباره میزان فرسودگیمان حرف میزنیم و اینکه واقعا هرگز دست از کارمان نکشیدیم تا به خودمان زمان اختصاص دهیم. او مادر و همسر است، در کلیسا و اجتماعاش فعال است. او ممکن است امروز در ساختمان کنگره باشد تا برای حقخواهی محکومان به حبس ابد مبارزه کند، و روز بعدش تلاش کند تا مادرانی را با قید وثیقه از زندان آزاد شوند، و یا زنی را همراهی کند تا شوهر زندانیاش را ملاقات کند. میزان تعهدش از طریق رابطه و نسبتش با سازمانها و پروژههای مختلف مشخص است. او علاوه بر اینکه رئیس ائتلاف ایالت دلاور برای لغو حبس ابد (CADBI) است، شریک و همپیمان سازمان «اعاده»، گروه زنان زندانی ACLU، SCS Solutions، خانوادهها علیه حداقلهای اجباری (FAMM)، کمپین حقوق بشر اقتصادی مردم فقیر (PPEHRC) است. او حامی و پشتوانه بزرگی برای زنان آزادشده از زندان است. او اغلب با بسیاری از این زنان همتیم میشود تا کمپینهایی را برای لایحههایی در رابطه با حبس انفرادی، زندگی بدون عفو مشروط و مسائل زنان زندانی مبارزه راهاندازی کنند.
همین اواخر شنیدم که او در رویدادی که با تمرکز بر «قانون کرامت» در پنسیلوانیا برگزار شده بود، سخنرانی میکرد. این قانون برای تامین و حمایت از حقوق بشر زنان زندانی است. بسیاری از این لوایح توسط زنان رنگینپوستی که سابقا زندانی بودند و عزیزانشان، نوشته و تدوین شده است. دانا روایتش را اینچنین شروع کرد: «من همان چیزی را که آنها میگویند انجام دادهام، ولی من همان انسانی نیستم که آنها میگویند.»
او لحظه رسیدنش را به زندان توصیف کرد و اینکه یک مامور مرد میخواسته برای تفتیش لختش کند ولی او نپذیرفته است. او را برای تنبیه به سلول انفرادی انداخته بودند. در موقعیتهای دیگری هم او را در تلافی کنشگریای در داخل زندان به سلول انفرادی انداخته بودند. وقتی به زندان دیگری منتقلش کردند، خوشحال شد که فهمید دیگر زنان زندانی توسط ماموران مرد لخت و تفتیش نمیشوند. او که مدرک تخصصیاش مرتبط با حمایت توسط همتایان است، در دوران حبس به مربی و راهنمای دیگر زندانیان تبدیل شده بود.
او در پاسخ به موضوع خودمراقبتی، این پاسخ را داد:
من کمی خودمراقبتی میکنم. اما باید بیشتر این کار را بکنم. مراقبت از خود شامل وقت گذاشتن برای خود، لذت بردن، و انجام دادن هر آن چیزی است که میخواهید انجام دهید. خودمراقبتی برای من استراحت، تغذیه سالم، انجام ماموگرافی و معاینات دورهای متخصص زنان، بیرون رفتن با دوستان، اسکیتسواری، کتاب خواندن با یک لیوان شراب، و مسافرت است. ثبات و امنیت روانی، جسمی و مالی نیز خودمراقبتی است. خودمراقبتی این است که موها و ناخنهایم را هروقت که میتوانم درست کنم. خودمراقبتی فقط لذت بردن از زندگی است.
سلیندا گررو، سازماندهنده اجتماعات و گروههای مردمی
سلیندا در کانون مبارزه با زندانهای مسوم و زهرآگین، تسهیلگر چندین کارگاه آموزشی بود. او یکی از کارگاهها را با تمرینی شروع کرد تا ذهنمان را پاکسازی کنیم و خودمان را برای گفتوگوهای دشوار درباره حذف و برچیدن زندانها آماده کنیم. آن تمرین نوعی خودمراقبتی بود که در یک اجتماع کوچک انجام شد و شروع خوبی برای یک مکالمه موفق بود.
سلیندا سازماندهندهای است که چندین سازمان مردمی را در نیومکزیکو رهبری میکند: بچهها را از زندان نجات دهید، میلیونها برای زندانیان و قدرتسازی برای نیومکزیکوی سیاه. او بهعنوان سازماندهنده اجتماعات و گروههای مردمی «پیشروی با هم خانوادههای قوی» است.
سلیندا میگوید:
من تا حد ممکن خومراقبتی میکنم. البته همیشه در این کار خوب نبودم اما از سال گذشته این موضوع را در اولویت قرار دادم. بیش از ۲۰ سال است که سازماندهنده اجتماعات و گروههای مردمی هستم، مادر مجرد شش فرزند هستم، بنابراین در بیشتر زندگیام به خودم اولویت ندادهام. با گذر عمر، افزایش بینش و آگاهی، و راهنمایی یک پزشک بومی سالخورده، اکنون خودمراقبتی را در اولویت گذاشتهام.
آن پزشک به من گفت که باید از خودم مراقبت و محافظت کنم تا بتوانم در کارم بیشترین تأثیر را داشته باشم زیرا برای اجتماعات و گروهها همانند یک پزشک زن هستم و کارم مهم است. این راهنما به من کمک کرده است که فهرستی از اولویتهایم تهیه کنم و مطمئن شوم که خودم را هم در این فهرست گنجاندهام.
علاوه بر این، من بسیار خوششانسام که برای سازمانی کار میکنم که خودمراقبتی را در اولویت قرار میدهد. یک سال پیش به عنوان سازماندهنده در این سازمان فوقالعاده مشغول به کار شدم. من از طریق سازمانم نیز رشد قابل توجهی کردهام. هر هفته همه ما کارکنان از ایالتهای مختلف زمانی را برای ارتباط با هم اختصاص میدهیم و با هم حرکات و تمریناتی را انجام میدهیم. ما این زمان را برای حمایت از همدیگر در کار اختصاص میدهیم و میپذیریم که همه ما باید آگاهانه در جریان کارمان از هم حمایت کنیم. ما در حین تمرینات با هم حرکت میکنیم، همدیگر را صدا میزنیم، و بحث میکنیم که چگونه عمداً با هم همراه و همسو میمانیم. این تمرین، تکتک کارکنان را قادر به مشارکت میکند چون ما آگاه هستیم که هرکسی قابلیت تحرک و پویایی متفاوتی دارد.
علاوه بر این تمرین، ما یک ننو هم در دفترمان داریم، و میزهایمان قابل تنظیم است تا بتوانیم در حالت نشسته، ایستاده یا حتی دراز کشیده در ننو کار کنیم. همچنین در محیط کارمان نسبت به زمانبندیهای مختلف کاری، و سرعتهای متفاوت انجام کارها انعطاف و سازگاری وجود دارد. همچنین یاد گرفتهام که هر هفته عمداً برای خودم وقت بگذارم. معمولاً در روزهای جمعه یا شنبه به خودم وقت اختصاص میدهم. میتوانم از این زمان برای نوشتن، خواندن، تماشای فیلم، خوابیدن یا بیرون رفتن با دوستانم استفاده کنم. اغلب ترکیبی از همه اینها را انجام میدهم. در عین حال سعی میکنم نحوه وقتگذرانیام را در دفترم یادداشت کنم.
ما به عنوان یک خانواده تمرینی داریم که در آن درباره «بهترین اتفاقی که امروز افتاد» با هم صحبت میکنیم. هر یک از اعضای خانواده در مورد چیزی که آنها را خوشحال کرده است و یا برایشان مهم بوده است، حرف میزنند. من همچنین زمانی را که با فرزندانم میگذرانم، خودمراقبتی در نظر میگیرم چون فقط نشستن و حرف زدن با آنها باعث خوشحالیام میشود. من اکنون سه فرزند بزرگسال دارم، بنابراین به عنوان یک خانواده، شبهای بازی داریم که دور هم جمع میشویم و بازیهای خانوادگی انجام میدهیم که میتوانیم بخندیم و با هم حرف بزنیم.
من اهل معنویات هستم، ولی مذهبی نیستم. احساس میکنم ارتباط عمیقی با زمین و اجدادم دارم. آن مرد پزشک، تمرینهایی برای محافظت از خودم را از طریق کارم یادم داد. مناسک سوزاندن مریم گلی و سدر، و نگه داشتن سنگهایم مهم است. خلوت و شفا را نیز در مدیتیشن و آب مییابم. آب و آتش چیزهای شفابخشی هستند که به آنها دسترسی داریم و جوامع رنگینپوست نسلها از آن استفاده کردهاند. آتش مهم است، و میتواند از طریق یک گودال آتش یا چیز سادهای مانند سوزاندن مریم گلی باشد، و یا شمع هم میتواند آرامشبخش باشد و به ایجاد آرامش و فکر کردن کمک کند.
آیینها و مناسکی که در اجتماعات مختلف صورت میگیرد، مثالی از مراقبت در سطح بزرگتر است. در نیومکزیک، مراسمی به اسم سوزاندن زوزوبرا داریم. از مردم دعوت میشود که نگرانیهایشان را بنویسند و آنها را به آدمک بسیار بزرگی میچسبانند و سپس با حضور همه اعضای اجتماع سوزانده میشود. آیینها و مراسم مختلف با آتش، برای نسلهای زیادی یکی از شیوههای شفا و بهبود بوده است.
آب یکی دیگر از چیزهای شفابخش است که همه باید به آن دسترسی داشته باشیم. میتوان آن را مانند آتش به اشکال مختلف استفاده کرد. غوطه ور شدن در وان آب گرم، و یا اگر به چشمههای آب طبیعی دسترسی دارید، راهی فوقالعاده برای مراقبت از بدن و ذهن است. صِرف گوش دادن به جریان آب شفادهنده است. کوراندرا (زن پزشک در فرهنگ چیکانو) میگوید که زمین تمام آنچه را برای مراقبت از خود نیاز داریم به ما میدهد. سلامت روانمان قلبگاه شفا و بهبودمان است و به همین دلیل خودمراقبتی امری حیاتی است.
من بهعنوان یک سازماندهنده، و کسی که ارتباط عمیقی با مردم دارد، میدانم که برای مراقبت از انسانیت دیگران، باید به انسانیت خودم اهمیت بدهم. یکی از بزرگان به من گفت که اگر خودم مثال و الگویی نباشم از اینکه میخواهم چگونه به مردممان توجه شود، کارم هیچ اهمیتی ندارد. این آموزهای است که همیشه در خاطرم مانده است. تا زمانی که با عشق و مراقبت، نه فقط نسبت به خودم بلکه نسبت به مردمم، فعالیتم را پیش میبرم، نباید نگران چیزی باشم و به تاثیرگذاریام ادامه میدهم.
چیز دیگری که در خودمراقبتی مهم است و من هم اغلب با آن کلنجار رفتهام، قدم زدن است. من نخود هر آشی هستم و میخواهم همیشه همه جا باشم. با پیادهروی و قدم زدن خودم را مجبور کردم آرام و قرار بگیرم تا بتوانم موثر باشم. ثبت زمان و میزان انرژیام در استمرار انجام کارهایم نقش مهمی داشته است. میدانم که اگر دچار فرسودگی شوم، و یا احساس کنم خستهام و از پا افتادهام، بهترین خودم برای مردمم نخواهم بود. من با ثبت در یک دفترچه یادداشت و یک تقویم دستنویس، ظرفیت و توان خودم را پیگیری میکنم.
گروههای بومی قبایل نیومکزیکو ، جنبشی به نام «عدالت شفابخش» ایجاد کردهاند. آنها با برگزاری کارگاه برای اعضای جنبشها به ما کمک کنند مراقبت از خود را درک کنیم و به صورت آگاهانه و خودخواسته انجامش دهیم. آنها تعدادی از سؤالات باز را مطرح میکنند که برای کار همهمان بسیار مهم است، و عبارتند از:
•چگونه اجدادمان در مواقع دشوار ناآرامی از خود و دیگران مراقبت میکردند؟
•چگونه در این مواقع از خود و جامعهمان مراقبت کنیم؟
•میخواهیم فرزندانمان در نسلهای آینده چگونه از خود و دیگران مراقبت کنند؟
آنچه درباره خودمراقبتی آموختم
از مطالعاتی که کردم و گفتوگوهایی که انجام دادم، تعدادی نکته کلیدی درباره خودمراقبتی گردآوری کردم. به نظر میرسد که کنشگران بسیاری از اینکه تمام لحظات زندگیشان را به فعالیتهایشان اختصاص ندهند، احساس گناه میکنند. ما باید بپذیریم که نمیتوانیم همه چیز را درست کنیم و برخی از کارهایمان زمان زیادی میبرد تا به نتیجه برسد.
تراپی و درمان کلمه بدی نیست. خوب است که دنبال تراپی باشید. نمیتوانید به دیگران کمک کنید وقتی سلامت روان و یا تندرستی خودتان در وضعیت خوبی نیست. همچنین ما باید مطمئن شویم که بدنمان سالم است و خوب کار میکند.
یاد گرفتم که میتوانید هم در تنهایی خود و هم در یک محیط اجتماعی از خودمراقبتی لذت ببرید. سازماندهی کار سنگینی است، پس کار را با بقیه به اشتراک بگذارید. همچنین، مهم است که با جوامعمان ارتباط بگیریم تا به ما کمک کنند یا بخشی از خودمراقبتیمان باشند.
در مجموع، مهمترین کار این است که خودتان را در اولویت شماره یک قرار دهید. به خودمان زمان بدهید و برای خودتان زمان صرف کنید تا از هر لحاظ بهترین خودتان شوید.