
دو سال از کشتهشدن ژینا امینی گذشت. دو سال امید و ناامیدی، شور و استیصال، تداوم و فرسودگی، مقاومت و آسیبپذیری. شبهای بسیاری را تا سحر با اضطراب و نگرانی و استیصال در انتظار اجرانشدن احکام اعدام گذراندیم و روز خود را با خبر آویختن طناب دار آغاز کردیم. آیا شب اعدام محمد مهدی کرمی و محمد حسینی را فراموش خواهیم کرد؟ تصاویر و زندگی از دست رفته ژینا، نیکا، سارینا، حدیث و… فراموشمان خواهد شد؟ به عقبتر برویم، آیا اعدامشدگان دهه ۶۰ از خاطرمان محو شدند یا خواهند شد؟ تصویر چهره خونین ندا آقاسلطان از ذهن ما خواهد رفت؟ صدای پوریا بختیاری که فریاد میزد «من هم پسر کسی هستم» چطور؟ خونهای ریختهشده آبان و داغ مسافران هواپیمای اوکراینی ما را رها خواهد کرد؟ زخمها و ردهایی که این فجایع بر روان جمعی ما گذاشته است چگونه بهبود مییابند؟
بسیاری از ما به تروماهای زندگی شخصی خود واقفیم و به راهکارهایی برای عبور از آنها و بهبودیابی روی میآوریم: دریافت کمک تخصصی رواندرمانی، خودمراقبتی و … . اما ما از رویدادهایی که مستقیما قربانی و آسیبدیده آنها نبودیم نیز تاثیر میپذیریم، درحالیکه نسبت به آن آگاه نیستیم یا دستکم راهکار و مسیری را برای مواجهه با این آثار آسیبزا ترسیم نمیکنیم. ما متاثر از تروماهایی جمعی هستیم که زندگی و سلامت روانمان را تحت تاثیر قرار داده است و التیام این زخمها، مستلزم تروماآگاهی، تصدیق تروما و آثار آن و نیازمند مقاومت جمعی و تلاش برای دستیابی به عدالت اجتماعی و برابری، و تغییر سیستمها و رویههای تحمیلکننده تروما به افراد و جوامع است.
ترومای جمعی(Collective Trauma)
ترومای جمعی، واکنشی روانشناختی است که یک گروه، اجتماع و یا مردم یک کشور در مواجهه با رویداد مشترک آسیبزا تجربه میکنند. جنگ و درگیری نظامی، نسلکشی، کشتار، حملات تروریستی، سرکوب سیاسی، تبعیض نژادی، جنسیتی، طبقاتی، بلایای طبیعی و …، همگی از مصادیق ترومای جمعیاند. این وقایع، حتی اگر مستقیما افراد را تحتتاثیر قرار ندهند، آثاری بلندمدت به دنبال دارند و در سطح شخصی و فردی نیز زندگیها را متاثر میکنند. آنها در حافظه جمعی مردم زنده میمانند و تصمیمگیریها، ارزشها و شیوه زندگی آنها را تحتتاثیر قرار میدهند. حافظه جمعی متفاوت از حافظه فردی عمل میکند. چراکه حافظه جمعی، فراتر از زیست بازماندگان مستقیم رویدادهای تروماتیک تداوم مییابد و توسط افرادی به خاطر سپرده میشود که حتی به لحاظ زمانی و مکانی فرسنگها از واقعه تروماتیک فاصله دارند. ترومای جمعی رویدادی است که بافت اجتماعی را مخدوش و حتی نابود میکند و برای یک جامعه بحران معنایی به همراه دارد، هویت افراد وگروهها را شکل میدهد و بازتعریف میکند. ترومای جمعی آسیبهایی بلندمدت به دنبال دارد و به حس سوگ، ترس، خشم، شرم، ناامیدی و استیصال منجر میشود.
معمولا مطالعات و تحقیقات نوروبیولوژیک، بیشتر بر تاثیر تروما بر افراد متمرکز بودهاند، اما تحقیق و مطالعه مارتا کابررا درباره جوامعی است که زخمها، تروماهای جمعی و سوگهایی چندگانه را با خود حمل میکنند. کابررا میگوید که زمانی که در یک کشور بحرانزده، افراد آمادگی و یا شرایط التیام تروماها را ندارند، انبوهی از دردهای انباشتشده را با خودشان حمل میکنند، توانایی تعامل با دیگران را از دست میدهند. نمیتوانند با هم ارتباط سالم برقرار کنند، و انعطافپذیری و بردباری و رواداری در این افراد کاهش چشمگیری پیدا میکند. عواقب اجتماعی این تروماها به مرور خودش را نشان میدهد، جامعه دچار سطح بالایی از پرخاشگری، و یا حتی بیتفاوتی نسبت به مسائل و بحران موجود میشود. افراد نمیتوانند به هم اعتماد کنند، قدرت همدلی افراد در آن جامعه کاهش پیدا کرده شده، و میزان خودکشی، برخوردهای خشن، انزواگزینی افزایش پیدا میکند.
ترومای جمعی میتواند انسجام و اعتماد اجتماعی را از بین ببرد و شکافها و اختلافها را عمیقتر کند. ترومای جمعی همچنین باعث میشود که توانایی افراد برای درک و دیدن چیزهایی ورای درد و رنج خودشان کاهش پیدا کند و نتوانند با رنج دیگران همدردی کنند.
تابآوری جمعی (Collective resilience)
بسیاری از کنشگرانی که بازداشت، حبس و انواع خشونت حکومتی و تجربیات تروماتیک را پشت سر گذاشتهاند یا دغدغهمندانی که برای آزادی و عدالت مبارزه میکنند میگویند به مبارزه و کنشگری ادامه میدهند چون برایشان نوعی تلاش برای زنده ماندن و بقاست، برای احساس تعلق، امیدوار ماندن و معنا دادن به زندگی. به گفته کی چانگ روانشناس بالینی، سوگواری برای یک ترومای جمعی نیازمند زمان، سازماندهی و چشمانداز است. پذیرش فرایند سوگواری و پروراندن حس امیدواری، اولین قدم برای سازماندهی و بازسازی اجتماعی است.[1] برخی از نسخههای فردگرایانه خودمراقبتی و توصیههای مرتبط با سلامت روان، تابآوری و توجه به سلامت روان، تلاش بر سیاستزدایی از امر مراقبت و تابآوری دارند و آن را بر منافع مطلقا فردی متمرکز میکنند. راهکارهای فردی تابآوری اگرچه در مواجهه با ترومای جمعی، ضروری و اثرگذارند اما ما برای بهبودی نیاز به جمعسازی و اتکا به اجتماعات و گروهها هم داریم و باید در ساخت و حفظ این گروهها و اجتماعات مشارکت کنیم. گروههایی که با دیگر اعضای آن درکی مشترک از ستم و بیعدالتی داریم و علیه آن دست به کنشگری و ترویجگری میزنیم. تروماهای جمعی منشا و انگیزه جنبشهای سیاسی و اجتماعی بسیاری بودهاند. ایجاد شبکههای ارتباطی و همبستگی و حمایتی، سازماندهی و مبارزه جمعی و دادخواهی، از شیوههای تابآوری و التیامیابی است. بسیاری از تروماهای جمعی ناشی از ستمهای ساختاری و سرکوب و جنایات سیاسیاند. بنابراین تلاش برای پاسخگو کردن عاملان جنایات، مبارزه برای تغییرات اجتماعی و سیاسی ساختاری نه تنها منشا تروما را نشانه میگیرد، بلکه خود جزئی از فرایند بهبودی ما است.[2]
مینا اورنگ معتقد است «جمع شدن، دیدن و دیده شدن، شنیدن و شنیده شدن تابآوری روانی ما را تقویت میکند. ملت ایران دههها و سدهها است که تجربیات تروماتیک تاریخی را تجربه میکند که از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده و به الگوهای تروماتیک در رفتار، هیجانات، افکار، عقاید، باورها و بدن ما ایرانیان تبدیل شده است.» امروز، دو سال پس از جنبش ژینا و دستاوردهایش، پس از سرکوب خونینی که رخ داد، نیازمند افزایش تابآوری از طریق پیوندسازی، دور هم جمع شدن و جمع ماندن و تلاش برای دیده و شنیده شدن هستیم.
[1] https://www.psychologytoday.com/us/blog/lifting-the-veil-trauma/202005/what-is-collective-trauma
[2] https://drexel.edu/hunger-free-center/news-events/voices-blog/2021/July/collective-trauma/