نویسنده: یارا
بازجوها و یا طبق عنوانی که خودشان به کار میبرند، «کارشناس»های پرونده، در جلسات بازجویی شگردهای مختلفی را برای کسب اطلاعات از فعالان مدنی و کنشگران بازداشتشده به کار میگیرند. مسلما ایستادگی و مقاومت در مقابل بازجوها در دوران بازداشت، در حالیکه ساعتها با چشمبند و رو به دیوار و پشت به بازجوها نشستهاید، دشوارتر از جلسات بازجویی در شرایط غیربازداشت است. هر کنشگر و فعال مدنی در شرایط سخت و پرفشار بازداشت، به لحاظ روانی در موقعیتی آسیبپذیر قرار میگیرد و ماموران امنیتی نیز با اشراف به این مسئله تلاش میکنند هم او را تحت تاثیر قرار دهند و هم با استفاده از شگردهای مختلف بین کنشگران و فعالان گروههای مختلف تفرقه ایجاد کنند.
آگاهی از ترفندهای تکراری بازجوها از این جهت اهمیت دارد که بتوانیم تلاشهای آنها را برای از هم پاشیدن و منهدم کردن گروههای کنشگری تا حد ممکن بیاثر کنیم. مخاطرات امنیتی موجود به اندازه کافی آزادی عمل کنشگران را محدود و ایجاد جمع و گروه را دشوار کرده است، دستکم با حفظ اعتماد و پیوندهای میان خود و دیگر فعالان، میتوانیم در محافظت از گروهها و دستاوردهایمان نقش موثرتری ایفا کنیم.
در این مطلب به بررسی برخی از ترفندها و شیوههای رایج در بازجویی میپردازیم که بازجوها برای ایجاد تفرقه و اختلاف بین کنشگران و از همپاشیدن گروههای مدنی استفاده میکنند. در مطلب بعدی، به مواردی میپردازیم که بازجوها به صورت کلی علیه فرد بازداشتشده استفاده میکنند تا او را وادار به ارائه اطلاعات و یا حتی اعترافهای دروغین علیه خود و فعالیتهایش کنند.
همکاران و دیگر اعضای گروه را مقصر دستگیریتان قلمداد میکنند
یکی از ادعاهای پرتکرار بازجوها در مواجهه با کنشگران این است که بار بازداشت را بر گردن یکی از همکاران و نزدیکان او بیندازند. آنها نهتنها به فرد بازداشتشده بلکه به خانواده و بستگانش نیز القا میکنند که فردی دیگر (عموما یک دوست، همکار، و همجنبشی) مسئول بازداشت اوست. در مواجهه با چنین ادعاهایی اولین موضوعی که باید در ذهن داشته باشیم این است که مقصر و عامل بازداشت ما کسی به جز سیستم امنیتی نیست. سیستمی که کوچکترین انتقاد و کنشگری را برنمیتابد و به هر بهانهای، حتی یک توییت و یا پست اینستاگرامی برای فعالان پروندهسازی میکند. با این اوصاف، میتوان ادعا کرد دستگاه امنیتی در عمده موارد برای بازداشت فعالان نیازی به اطلاعات «ویژهای» ندارد که آن را از طریق بازجوییها به دست بیاورد، و اطلاعات گردآوریشده در بازجوییها فقط در سنگینتر شدن پرونده اتهامات اهمیت دارند. در این میان آگاهی خانواده نیز بسیار مهم است. چراکه دستگاه امنیتی بهخوبی میداند وقتی فردی را بازداشت میکند، این دوستان او و فعالان دیگر هستند که میتوانند از خانواده و فرد بازداشتشده حمایت کنند و راهنماییها و تجربههای لازم را در اختیارشان قرار دهند. ماموران امنیتی با القای دروغ به خانوادهها، تلاش میکنند دوستان فرد بازداشتی را از خانواده دور نگاه دارند تا بازیهای روانی خود با خانواده را راحتتر پیش ببرند.
تلاش برای ایجاد حس خشم و بدبینی میان اعضای یک گروه و شبکه
بازجوها عموما بلوف میزنند که اطلاعاتی را از هک کردن، شنود، اعترافگیری از همکاران و اعضای گروه، تکنویسی و دیگر ترفندهای نظارتی و امنیتی فنی و غیرفنی به دست آوردهاند تا رعب و وحشت بیشتری در دلتان ایجاد کنند و به انزوای فعالان و ترس و تردید آنها از ارتباط گرفتن با دیگری دامن بزنند. بازجو همان اطلاعاتی را که ممکن است از طریق سهلانگاری دوست و همکار بواسطه پاک نکردن چتها و مکاتبات و ایمیلها و … به دست آورده باشد طوری جلوه میدهد که گویی دوست و همکارتان صفر تا صد همهچیز را علیهتان بازگو کرده است. بسیار مهم است در چنین مواردی هوشیارانه و بادقت با این ادعاها مواجه شویم. متاسفانه بسیاری از ارتباطات و پیوندها و فعالیتهای مشترک با همین ترفندها و شیوه بیاعتمادسازی بازجوها ذچار فروپاشی شدهاند، در حالیکه در بسیاری موارد نه اطلاعاتی لو رفته و نه کسی علیه شما چیزی نوشته است. بازجو با بلوف زدن سعی میکند شما را علیه دیگری بشوراند تا اطلاعات و اقاریر مورد نظر خود را بدست بیاورد. او به شما میگوید: «دوستت همهچیز را درباره تو به ما گفته. اما تو نمیپذیری و خودت را به دردسر میاندازی.» و ممکن است به اطلاعاتی هم در آن میانه اشاره کند که واقعی و صحیح باشد اما لزوما از دستگاهها و یا تکنویسیهای بازجوییهای دوستتان بدست نیامده است.
ارائه اطلاعات دروغ در مورد دیگر فعالان و شبکه دوستان
بازجوها اطلاعاتی دروغین درباره دیگر فعالان و دوستانتان مطرح میکنند تا شما گمان کنید فریب خوردهاید و دچار خشم و نفرت از آن فرد شوید و حرف بزنید. همواره فرض را بر دروغ بودن این اطلاعات بگذارید، اما اگر خلافش هم ثابت شد، تلاش کنید احساس ناراحتی و تردید خود را بروز ندهید. یکی از رایجترین اطلاعات دروغی که بازجوها درباره دیگر کنشگران مطرح میکنند، نسبت دادن همکاری با سازمانهای خارج از کشور و دریافت بودجههای مالی و غیره است. دستگاه امنیتی همواره تمامی فعالیتهای خودجوش مدنی، جنبشهای اعتراضی اجتماعی، فعالیت فمینیستی و مدنی را به کشورهای غربی منتسب میکند و این یکی از نخنماترین اتهاماتی است که در این سالها بهطور گسترده علیه فعالان در حوزههای مختلف مطرح شده است.
رو در رو کردن اعضای یک گروه با یکدیگر
در مواردی که دو یا چند نفر از اعضای یک گروه به صورت همزمان بازداشت شدهاند، بازجوها با رودرو کردن این افراد با هم تلاش کردهاند آنانی را که همچنان مقاومت کرده و به خواسته بازجو تن ندادهاند، به اعتراف وادارند. مسلما دیدن چهره درهمشکسته دوستان و همجنبشیهایتان، و یا التماس و اصرارشان برای تن دادن به همکاری با بازجو برای نجات خودتان و آنها، شما را در وضعیت بسیار دشواری قرار دهد و ممکن است خودتان نیز در هم بشکنید و نتوانید مقاومت کنید. در چنین شرایطی مهم است که به خودتان یادآوری کنید دوست و همکارتان در شرایط دشواری قرار دارد، حرفهایش واقعی نیست و حتی اگر چیزی علیه شما میگوید به دلیل شرایط غیرانسانی بازجویی است.
اعمال فشار از طریق ورود به حوزه خصوصی
در بسیاری موارد، بازجوها به خود اجازه میدهند از موضوعات مربوط به اتهامات مطرحشده در پرونده فراتر بروند و به حوزهای شخصی و خصوصی زندگی فعالان ورود کنند. بازجوها تلاش میکنند از طریق مرور مکاتبات و چتهای دوستانه، عاطفی و صمیمی و ورود به حریم خصوصی افراد، اطلاعاتی کسب کنند تا فعالان را مقابل هم قرار دهند. برای مثال دوست کنشگری از شما دلخور شده و با دوستی دیگر از این کدورت صحبت کرده و از روی خشم و عصبانیت جملاتی به زبان آورده که اگر به گوشتان برسد، ناراحت میشوید. حالا بازجوها که از طریق بازداشت و یا هک دستگاههای دوستانتان در جریان این ماجرا قرار گرفتهاند، این اطلاعات را به شما منتقل میکنند تا احساس تنهایی، بیتعلقی، خیانت، و انزوا کنید و بازجو بتواند با در همشکستن روحیهتان، شما را وادار به اعتراف و ارايه اطلاعات علیه خودتان و دیگران کند.
انتساب ادعای همکاری با سیستم امنیتی
یکی دیگر از روشهای بدبین کردن کنشگران و اعضای گروههای مدنی، انتساب ادعای همکاری با دستگاه امنیتی است. در چنین مواردی، بازجو چند اسم را مطرح و ادعا میکند که آنها با سیستم امنیتی همکاری کردهاند، تعهد همکاری دادهاند و … . بارها تجربهها نشان داده که این ادعاها واهی است و کنشگران و فعالان مدنی پس از آزادی با کنار هم گذاشتن اطلاعات و خبر دادن به همدیگر، به دروغین بودن این ادعاها پی بردهاند. در چنین مواردی باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که اگر واقعا پای همکاری در میان است، چرا بازجو چرا باید هویت کسی را افشا کند که به سیستمهای امنیتی تعهد همکاری داده است و برایشان اطلاعات گردآوری و خبرچینی میکند؟