منبع: Open Democracy
ترجمه: یارا
فمینیسم در مرحله خیزش جهانی خود قرار دارد، آن احساس هیجانآوری که خواستههای انقلابی یک جنبش توسط اکثریت شنیده شده، و حتی سخنگویان نهادهایی که زندگی ما را اداره میکنند، این خواستهها را منعکس میکنند.
و با این حال، در شرایطی که فراخوانها برای پایان دادن به فرهنگهای تجاوز جنسی، دفاع از انتخاب باروری یا جدی گرفتن بهحاشیهراندن اقتصادی زنان در حال تبدیل شدن به جریان اصلی رسانهای است، فمینیستها در خط مقدم این کمپینها اغلب با تهدیدهای عمیقاً نگرانکنندهای برای زندگی و امنیت خود مواجه هستند.
بر اساس تحقیقات جدید، حملات علیه مشارکت سیاسی زنان، و واکنشهای خشونت آمیز علیه زنان پرچمدار اعتراضات که در حال رقابت برای مناصب سیاسی یا سخنرانی در جوامع خود هستند، در سطح جهانی افزایش یافته است. در آفریقا، خشونت ثبتشده علیه فعالان حقوق زنان و زنان سیاستمدار از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از دو برابر شده است.
این تهدیدات فیزیکی جدی، فشارهای موجودی را که فمینیستهای خط مقدم با آنها مواجه هستند، تشدید میکند. از جمله فشارهای موجود میتوان به عوامل محرک روزانه و تروماهای نیابتی نام برد که چون به صورت مداوم در جریان نقض حقوق و آزار دیگران قرار میگیرند، به آن دچار میشوند.
موج فزایندهای از ابتکارات فمینیستی، به طور قابل توجهی بر فوریت مداخلات تندرستی و مراقبتی تأکید کردهاند، آن هم نه به عنوان یک امر لوکس و تجملاتی، بلکه به عنوان یک استراتژی اصلی و اساسی برای ادامه کار دشوار در چنین محیط خصمانهای. اما، چگونه باید این کار را انجام داد؟
الگوی رادیکال مراقبت جمعی
اگرچه به ندرت تایید میشود، یکی از برجستهترین و رادیکالترین الگوهای مراقبتی کنشگری توسط زنان در آفریقا و در طول اپیدمی ایدز ایجاد شد. اپیدمی ایدز یکی از مخربترین بحرانهای جنسیتی بود که قاره آفریقا در اواخر قرن بیستم با آن مواجه شده بود.
در میان تحولات اجتماعی و اقتصادی، میدیدم که چگونه زنان مبتلا به اچآیوی به طور خودجوش در جوامع سراسر قاره گرد هم آمدند و گروههای حمایتی تشکیل دادند تا بتوانند با واقعیتهای بلاواسطه زندگی همراه با عفونتی که هیچ راه درمانی نداشت، و همچنین با انگ اجتماعی بیرحمانهای که بسیاری را به سوی افسردگی سوق داد، مواجه شوند.
در جایی که دولتها نتوانستند برای تندرستی افراد کاری فراتر از تامین نیازهای اولیه انجام دهند، این گروهها وارد عمل شدند تا از مبتلایان حمایت عاطفی کنند و به آنها توصیههای جمعی در مورد خوب غذا خوردن، خوب زندگی کردن، کنار آمدن با ابتلا به اچآیوی مثبت، بازپسگیری قدرت شخصی، و به دست گرفتن کنترل زندگی خودشان را ارائه دهند.
چنین جنبشهایی این حرکت را به عنوان «زندگی مثبت» تعریف کردند، بازسازی چارچوبی امیدوارکننده از واقعیتهای استرسزای اچآیوی مثبت. و از طریق این ابتکارات، زنان مبتلا به اچآیوی به پیشگامان بحثهای جدید در مورد تندرستی و شیوههای مراقبت در بین اجتماعات زنان کنشگر و فعال آفریقایی تبدیل شدند.
لیلیان موورکو از «جامعه بینالمللی زنانی که با اچآیوی در آفریقای شرقی زندگی میکنند» میگوید: «از اواخر دهه ۱۹۹۰، ما به اطراف اوگاندا رفتیم و شبکههایی از افرادی که با اچآیوی زندگی میکنند، تشکیل دادیم. ما دائم به خود یادآوری میکردیم که بسیار مهم است که رژیم غذایی متعادل، و رابطه جنسی ایمنتری داشته باشیم تا بیشتر عمر کنیم.»
زنان اچآیوی مثبت از نیاز به استراحت، تغذیه سالم (بازگشت به استفاده از سبزیجات سنتی و غذاهای اصلی، به جای «ابرغذاهای وارداتی» گران قیمت) و فیزیوتراپیهای آسان مانند ماساژ، که میتوانستند برای خود یا دیگر اعضای گروههای حمایتی تندرستی انجام دهند، آگاهی داشتند.
آنها نه تنها شیوههای خودمراقبتی فردی را آموختند و به دیگران هم آموزش دادند، بلکه فضاهای جمعی برای به اشتراک گذاشتن مزایای زندگی مثبت ایجاد کردند. در کنفرانسهای بینالمللی حقوق بشر و توسعه، از نزدیک شاهد بودم که زنان اچآیوی مثبت اتاقهای تندرستی را راهاندازی کردند و فضایی برای استراحت در بین ترویجگری و بحثهای بیامان فراهم کردند.
ماساژ و لمسی که در گروههای حمایتی ارائه میشود، نه تنها استرس آنی ماهیچههای خسته را کاهش میدهد، بلکه به ارزش اجتماعی بدن نیز اعتبار میدهد. این اقدامی است برای مبارزه با انگ اجتماعی، و تائیدی است بر حضور زنان مبتلا به اچآیوی مثبت و لزوم خوب بودن و خوب ماندن آنها از طریق حمایت و مراقبت دیگران از آنان.
این اجتماعات باعث تسریع تغییر اجتماعی شدند. موورکو به من گفت: «گروههای حمایتی به عنوان یک شبکه امن برای زنان عمل میکنند و همه اینها زندگی زنان اچآیوی مثبت را بهبود بخشیده است. زنان به واسطه احساس تعلق به این شبکهها توانستهاند حقوق خود را پس بگیرند. حتی برخی که امیدشان را از دست داده بودند به مدرسه بازگشتند.»
همچنان که وارد قرن بیستویکم شدیم، خودمراقبتی نیز مانند بسیاری از ایدهها و شیوههای جنبش اجتماعی ما، تبدیل به امری متداول و مد روز شده است. اما تمرکز بحثهای جریان اصلی به افراد و شیوههای مصرفکنندهمحور برای مدیریت استرس و فشارهای ناشی از سیستمهای ظلم و تبعیض یا حتی برای مدیریت یک روز سخت کاری معطوف شده است.
چیزی که برخی آن را «مجموعه صنعتی تندرستی» نامیدهاند، با گسترش مربیگری تندرستی و سبک زندگی، وگانیسم سلبریتیها و افراد مشهور، و کلاسهای گران یوگا در اروپا و آمریکای شمالی در حال رونق است. پستهای شبکههای اجتماعی بسیاری از اکتیویستها حاوی تعداد مساوی از عکسهای سلفی، هشدار درباره بحرانها یا پیروزیهای حقوق بشری، و گرافیکهای جذاب در مورد خودمراقبتی است.
بسیاری از محتواهای مربوط به خودمراقبتی از ایالات متحده سرچشمه میگیرد، جایی که به طور کلی خدمات بیشتر، و همچنین فرهنگهای اجتماعی مختلف درباره «خود» و «مراقبت» وجود دارد. همانقدر که حمامهای حبابدار و جلسات یوگای جذاب ممکن است فوقالعاده باشند، اما بسیاری از اینها برای یک کنشگر و اکتیویست معمولی آفریقایی، به دلیل هزینهها و نادر بودن نسبی آنها در شرایطی که در آن زندگی میکنیم، دور از دسترس است.
همانند دوران اوج اپیدمی ایدز، امروز نیز در میانه واکنشهای ضدفمینیستی، به شیوههای مراقبتی در دسترسی نیاز داریم که هم اجتماعاتمان را بسازد، و هم از افراد حمایت و به آنان خدمات بازآفرینی ارائه کند.
گروه Raising Voices در کامپالا، اوگاندا، با مشارکت فمینیستها در جهان جنوب، و برای خود آنان، مجلاتی را تهیه، و مثالها و نمونههای در دسترس از کنشگرانی ارائه کرده است که رویههای مراقبتی را در مرکز فضاهای کاری و جنبشهای خود گنجاندهاند.
این رویهها شامل تمرینهای ساده، تشویق تیمها به بررسی مکرر وضعیت عاطفی جمعی خود به عنوان راهی برای بیان سوالات فروخورده در مورد استرس، ترس و کار بیش از حد است. آنها همچنین به راهحلهای ساختاری – از جمله حمایت روانی- اجتماعی از کارکنان در بودجههای سازمانی – اشاره میکنند و با تامینکنندگان منابع مالی رایزنی میکنند که این موضوع را جدی بگیرند.
صندوق توسعه زنان آفریقایی، که من با آن کار میکنم، شریک کاری شبکه AIR است تا طرح آزمایشی درباره کنارهگیری موقت از کنشگری را برای فمینیستهای آفریقایی به اجرا بگذارد. این شبکه متشکل از کارشناسان و درمانگران آفریقایی در زمینه سلامت روانی اجتماعمحور و پاسخ به خشونت است.
این کار که بر اساس دههها تجربه در پاسخ به ترومای جمعی و توسعه مدلهای سیاسیتر درمانی است، درباره همبستگی و همچنین تسکین و فراغت و آسایش خاطر فردی است. این کار وقتی حیاتیتر و مهمتر میشود که کنشگری ما گسترش مییابد و به تبع آن مخالفت برای بهعقبراندنمان بیشتر میشود.