منبع: Better Humans
نویسنده: راگن چستین
ترجمه: یارا
موضوعات مرتبط با عدالت اجتماعی در جهان امروز میتوانند بسیار طاقتفرسا به نظر برسند. چراکه دولتها به شدت از برترپنداری سفیدپوستان، بیگانههراسی، همجنسگراهراسی، ترنسهراسی و تواناگرایی و موارد دیگری از این دست استقبال میکنند. تاریخ نشان داده است که کنشگری راهی برای ایجاد تغییر است، اما در عین حال میتواند عاملی برای درهمشکستن و از پادرانداختن افراد نیز باشد.
از استرس مداوم و دستوپنجه نرم کردن با مشکلاتی که باید برایش کاری کنیم، تا فرسودگی ناشی از تلاش برای کار کردن بر همه مشکلات، کنشگری میتواند در نهایت این احساس را برایمان به همراه بیاورد که انرژی و توانمان ته کشیده است. این احساس در گروههای بهحاشیهراندهشده پررنگتر است، به خصوص زمانی که تلاش میکنیم به ترویجگری در مورد حقوقمان بپردازیم.
در این میان یک گزینه وجود دارد. ما میتوانیم توصیههایی مانند «انتخاب میدان مبارزه» را که به درد زمان جنگ میخورد، کنار بگذاریم و به جای آن کنشگری را به روش خودمان انجام دهیم. ما در حقیقت میتوانیم کنشگری را از عملی که انرژیمان را تخلیه و بیرمقمان کند به عمل خودمراقبتی تبدیل کنیم.
اولین قدم برای این کار درک یک حقیقت اساسی اما دشوار است: ما هرگز نمیتوانیم کنترلی بر نتایج کنشگریمان داشته باشیم.
تفاوتی ندارد که تلاش میکنیم تا ذهنیت یک دوست را تغییر دهیم یا در صددیم تا در رویههای یک شرکت بزرگ تغییر ایجاد کنیم. ما میتوانیم انتخاب کنیم که کنشگر باشیم، اما هرگز تضمینی وجود ندارد که این کنشگری به نتیجهای ختم شود. در واقع کنشگری در حوزههای عدالت اجتماعی نسلها به طول میانجامد و هر از گاهی پیروزیهای اندکی نصیبمان میشود.
با ارجاع به جمله ماکس وبر «کنشگری یعنی آرامآرام سوراخ کردن تختهچوبهای سخت و محکم…. هم اشتیاق میطلبد و هم چشمانداز » اگر بیخیال دلبستگیمان به یک نتیجه بیرونی شویم، در عوض میتوانیم بر یک نتیجه درونی تمرکز کنیم. لازم نیست که انگیزه و نیروی محرکهمان این باشد که چه کاری را میتوانیم با موفقیت به پایان برسانیم، بلکه میتوانیم با آنچه کنشگری برایمان انجام میدهد، تقویت شویم.
من یک کنشگر قدیمی هستم. همیشه وقتی با بیعدالتی برخورد کردهام، احساس کردم که باید کاری بکنم. اولین اعتراضم را در مهدکودک انجام دادم و تقریبا همه دردسرهایی که در مدرسه با آن مواجه میشدم به تلاشم برای تغییر چیزهایی که فکر میکردم درست نیست، برمیگردد. در کالج، به طور جدی متعهد به فعالیت در حوزه عدالت اجتماعی، از جمله فعالیتهای ضدنژادپرستی و کنشگری در حوزه LGBTQ شدم. در اوایل دهه سی زندگیام، کنشگری در حوزه چاقیهراسی را آغاز و هشت سال خودم را به طور تماموقت وقف فعالیت در این زمینه کردم.
صدها سخنرانی و کارگاه آموزشی در برخی از معتبرترین دانشگاهها، کنفرانسها و شرکتها ها برگزار کردهام. بیش از هزار بلاگ و مقاله نوشتهام، کنفرانسهای زیادی برگزار، و اعتراضات و کارزارهای ملی را رهبری کردهام. هر ماه حدود دههزار ایمیل دریافت میکنم و به آنها پاسخ میدهم. ایمیلهایی که در آن افراد درخواست آموزش و یا حمایت میکنند. من به کنشگری اینترسکشنال (متقاطع) متعهد هستم، بنابراین در فعالیتهای ضد نژادپرستی، ضد تواناگرایی، ضد بیگانههراسی، ضد همجنسگراهراسی و ترنسهراسی، ضد طبقهگرایی و موارد مشابه دیگر نیز مشارکت دارم.
از طریق فعالیتهایم، فالويرهای زیادی از اوباشها (ترولها) و آزارگران مجازی پیدا کردهام. بزرگترین جمعی که بطور خاص برای آزار و اذیت من در فضای مجازی شکل گرفته، بیش از ۶هزار عضو دارد و سال گذشته بین خودشان به بهترین آزارگر من جایزه هم دادند! یکی از سوالاتی که زیاد از من پرسیده میشود این است که چطور با همه اینها کنار میآیم؟
پاسخ به این سوال پیچیده است. اول از همه، بخش زیادی از آن به امتیازاتم مربوط میشود و من نمیخواهم آن را نادیده بگیرم. اما دلیل دیگری که معتقدم به من کمک کرده تا بتوانم این کار را برای مدتی طولانی در این سطح انجام دهم این است که کنشگری برای من نوعی خودمراقبتی است.
دوباره تاکید میکنم که ما هرگز نمیتوانیم نتایج کنشگریمان را کنترل کنیم. بلکه فقط میتوانیم تا حدودی روی کاری که انجام میدهیم، کنترل داشته باشیم. پذیرش این مسئله، در تعیین اهداف و آنچه به عنوان پیروزی تلقی میکنیم، نکتهای کلیدی است. از این منظر، اهداف ما به یافتن راههایی برای ابراز آزادانه حرفها و نظراتمان، و پیروزیهایمان به خودِ کنشهایمان تبدیل میشود که اهدافی دستیافتنی هستند.
با این ذهنیت، موارد زیر مفیدترین روشهایی هستند که برای من و دیگرانی که با آنها کار می کنم، کنشگری را به خودمراقبتی تبدیل کردهاند.
بگو و برو
در ژانویه ۲۰۱۲، یک گروه فیسبوکی به اسم «رولها نه ترولها» ایجاد کردم که حالا حدود ۱۲۰۰ عضو دارد و دهها هزار کار کنشگری انجام داده است. کار این گروه به این صورت است که مثلا یکی از اعضا لینک یک مقاله یا نظراتش را که پر از محتوای چاقیهراسی است، منتشر میکند. سایر اعضای گروه با مراجعه به آن لینک نظراتی مینویسند که برمبنای انگ و برچسبزنی به افراد به خاطر وزنشان نیست و حاوی نگاهی مثبت نسبت به بدن و چاقی است. سپس آن رشتهتوییت یا مقاله را رها میکنیم و دیگر هرگز سراغش نمیرویم.
نکته کلیدی اینجاست که دیگر هرگز سراغش نمیرویم. وقتی شما یک کنشگر عدالت اجتماعی هستید به راحتی میتوانید در وضعیتی بیفتید که انگار حریفتان با بحث با شما در حال تمرین است که تعصبات فکریاش را روشنفکرانه جلوه دهد. ممکن است در وضعیتی بیفتید که مرتبا بحث کنید که اساسا حق وجود داشتن دارید. اما حریفان شما چنین سرمایهگذاری عاطفی مشابهی روی این بحث ندارند و توانایی آنها برای وجود داشتن بدون شرم، انگ، قلدری و ستم موضوع مناقشه و در معرض خطر نیست. یعنی آنها در این بحثها مثل شما از لحاظ احساسی تحلیل نمیروند. در واقع آزارگران مجازی اغلب از آن دسته افرادی هستند که تلاش میکنند با آسیب رساندن به دیگران عزت نفس پیدا کنند. آنها از بحثی که شما را فرسوده کند، انرژی میگیرند.
اغلب ممکن است احساس کنیم برای وارد شدن به اینگونه بحثها تحت فشاریم. این فشار ناشی از این باور اشتباه است که اگر ما گمان میکنیم مانند دیگران سزاوار زندگی در صلح هستیم، موظفیم برای حقمان با هرکسی که به اینترنت دسترسی دارد و میل شدید به چاقیهراسی دارد، وارد بحث شویم.
«رولها و نه ترولها» این تفکر را رد میکند. ما میتوانیم با یک نظر و یا پیام در مورد برابری نظرات متعصبانه را قطع کنیم، بعد آنجا را ترک کنیم و هرگز نگران متعصبها نشویم. میتوانیم خوشحال باشیم که حالا هرکسی با خواندن آن نظرات با دیدگاههای متفاوتی مواجه میشود، بدون اینکه مسئولیتی در قبال این داشته باشیم که مردم میخواهند خودشان را از انگ و شرم چاق یا لاغر بودن(وزن هراسی) رها کنند یا خیر.
کارا اچ، یکی از اعضای گروه میگوید:« برای سلامت روانم خوب نیست که با آزارگران مجازی بحث کنم، اما اگر چیزی نگویم، این سکوت مرا از درون میخورد و خودم را بخاطرش سرزنش خواهم کرد.»
«مبارزه از زیر لحاف» را بپذیریم
اسلکتیویسم یا مبارزه از زیر لحاف که به عنوان «کنشگری از روی صندلی راحتی» نیز شناخته میشود، عنوانی است برای توصیف کنشهای کوچکی که میتوانیم از درون خانههایمان انجام میدهیم- مانند امضا کردن کارزارهای آنلاین، لایک کردن یا به اشتراک گذاشتن پستی از یک کنشگر دیگر، نظردهی در شبکههای اجتماعی و غیره.
این برچسبها، نگرشی را نسبت به این نوع کنشگری نشان میدهد که کاملا مبتنی بر تواناگرایی و طبقاتی است. دلایل متعددی وجود دارد که افرادی بیشتر احساس راحتی میکنند تا کنشگریشان را از خانه و براساس شرایط خودشان انجام دهد. مثلا مردم بهحاشیهراندهشده معمولا ساعات فراغت کمتری دارند. سیاهان ممکن است در جایی که پلیس حضور دارد، امنیت کمتری داشته باشند. کنشگریهای حضوری برای افراد چاق و یا ناتوان قابل دسترسی نیستند. کسانی که ناتوانیهای جسمی دارند، و یا افرادی که مواجهه با جمعیت و تعامل رودررو برایشان دشوار است، و یا کسانی که بیماری مزمن و یا درد دارند، به سختی میتوانند در ایونتها و برنامههای مختلف شرکت کنند.
معنای تلویحی برچسبها این است که این شکل از کنشگری موثر نیست، درحالی که چنین نیست. اسلکتیویسم میتواند به تغییرات جدی منجر شود. شرکت راهآهن امترک میخواست از دو مسافر با ناتوانی جسمی به جای بلیط ۱۶دلاری، ۲۵هزار دلار بگیرد. وقتی این ماجرا در رسانههای اجتماعی پخش شد، سناتور تامی داکورث شخصا درگیر ماجرا شد. امترک عقبنشینی کرد و همه اینها به خاطر همین مبارزه بهاصطلاح از زیر لحاف بود.
به علاوه مطالعه انجامشده توسط دانشگاه جرج تاون در سال ۲۰۱۰ نشان میدهد کسانی که درگیر این کنشهای کوچک میشوند با احتمال بیشتری در دیگر اشکال کنشگری مانند شرکت در مراسمها و انجام کارهای داوطلبانه و غیره درگیر میشوند. در واقع، آنها با احتمال بیش از ۵۰درصد حاضر به انجام کارهای بیشتری در زمینه موضوعات مورد حمایتشان هستند. حتی اگر این تلاش کوچک به نظر برسد، بازهم میتواند اثری ترکیبی داشته باشد و کمک کند که زندگی همسوتر با ارزشهایتان داشته باشید.
این شکل از کنشگری یعنی کنش سریع و میزان پایین تعهد باعث میشود افراد بیشتری به فعالیتهای کنشگری دسترسی داشته باشند، و کنشگری به عنوان خودمراقبتی به گزینهای برای افراد بیشتری تبدیل میشود. و همچنین روشی است برای همه تا یک پیروزی سریع و باارزش غیرمنتظره را تجربه کنند.
افزایش میزان کنشگری در افرادی را که درگیر اسلکتیویسم هستند، میتوان با آزمایش بیلبورد بزرگ توضیح داد که رابرت سیالدینی در کتاب خود با عنوان «تاثیر: روانشناسی متقاعدسازی» توصیف کرده است. در این آزمایش، از دو گروه از افراد خواسته شد تا یک بیلبورد بزرگ و زشت را که تبلیغ رانندگی ایمن بود، در حیاط خانهشان نصب کنند. احتمال موافقت افراد گروه دو حدود ۴۰۰درصد بیشتر بود. این تفاوت از آنجا ناشی میشد که چند روز قبل، محققان از گروه دوم خواسته بودند که یک پوستر کوچک در مورد رانندگی ایمن را به نمایش بگذارند. محققان دریافتند که انجام چنین کنشهای کوچکی احساس مردم را نسبت به خودشان تغییر میدهد. زمانی که آنها خودشان را به عنوان ترویجگران رانندگی ایمن میبینند، احتمال بیشتری دارد که کنشهای بزرگتری انجام دهند.
نکته اصلی در اینجا این حقیقت نیست که مردم احتمالا اقدامات بیشتر و بزرگتری انجام میدهند. بلکه نکته این است که احساس مردم در مورد خودشان تغییر میکند. این مسئله به خصوص برای کسانی مهم است که تحت ظلم و ستم زندگی میکنند. ظلم، تقصیر ما نیست، اما به مشکل ما تبدیل میشود، و تغییر تصویری که از خودمان داریم از یک انسان «تحت ظلم» به یک «کنشگر مقابله با ظلم» میتواند شکل مهمی از خودمراقبتی باشد.
استفاده از کنشگری برای تقویت خودمان
مهمترین نکته استفاده از کنشگری به عنوان خودمراقبتی، تبدیل آن به چیزی که ما را تقویت میکند نه مستهلک. اینکه چطور از تکنیکهای بالا استفاده میکنیم میتواند در اینکه کنشگری برایمان خودمراقبتی باشد یا به چیزی بدل شود که زمان، انرژی و منابعمان را مصرف کند، تفاوت ایجاد کند.
بگذارید دردسرها پیدایتان کنند
یکی از کلیدهای این فرایند میتواند تبدیل کنشگری به تجربهای واکنشیتر باشد. بنابراین، کنشگری بیرون رفتن و جستجوی بیعدالتی برای رسیدگی، یا پرداختن تعمدی به بیعدالتی نیست ( اینها اشکال مهم، اما مجزای کنشگری هستند) بلکه کنشگری واکنش نشان دادن به بیعدالتی در هنگام مشاهده آن است. این مهم است زیرا بیعدالتیها میتوانند به شکل غیرمنتظرهای به سمتمان بیایند، ما فقط مشغول گشتن در فیسبوک هستیم، یا ایمیلمان را چک میکنیم، یا اینکه در صف فروشگاه مواد غذایی ایستادهایم و نگاهمان به جلد مجلات میافتد و بیعدالتی توی صورتمان میخورد!
این موضوع بلافاصله میتواند باعث اضطراب، خشم و ترشح آدرنالین شود و ما احتمالا این احساسات چندین ساعت با ما میماند. وقتی بلافاصله اقدامی انجام میدهیم، مهم نیست که چقدر کوچک است، به ما یادآوری میکند ما کسی هستیم که علیه بیعدالتی که با آن مواجه میشویم، میجنگیم و این مسئله ما را از نظر احساسی و حتی فیزیکی در وضعیت بهتری قرار میدهد.
اجتماع اهمیت کلیدی دارد
در اینجا منظور از اجتماع افرادی است که در بحث عدالت اجتماعی همفکر هستند. برای کسانی که متعلق به گروههای بهحاشیهراندهشده هستند، به معنی افرادی است که از آزادی ما حمایت میکنند و مخالف سرکوب و ظلم هستند (و میتواند به معنی گروههایی باشد که از افرادی تشکیل شدهاند که هویت شبیه به ما دارند).
وقتی به موضوع بیعدالتی و ظلم میرسیم، گاهی حتی خانواده و دوستانمان هم نمیتوانند به درستی متوجه ماجرا شوند و آن را درک کنند. بودن در گروهی که هوایت را دارند و با تو موافق هستند میتواند نقطه کلیدی و مهم این فرایند باشد. یکی از نکات ویژه «رولها و نه ترولها» این است که میدانیم وقتی وارد این گروه فیسبوکی میشویم، در میان دوستانمان خواهیم بود. در گروه «چاقهای فیت» که به همراه ژانت دیپاتی راهاندازی کردم اتفاق مشابهی میافتد. این گروه برای افرادی از سایزهای مختلف است که میخواهند در مورد تناسب اندام از دیدگاه پذیرش سایزهای مختلف حرف بزنند. بسیاری از ما در گروههای تناسب اندام دیگری نیز عضو هستیم که چاقیهراسی مجاز است و در برخی از موارد حمایت و تشویق هم میشود و اغلب در این گروهها کنشگری میکنیم. داشتن گروه «چاقهای فیت» که قواعد سختگیرانهای در مورد ممنوعیت صحبت از رژیم غذایی و کاهش وزن دارد، به ما مکانی برای رفتن میدهد که هم به ما یادآوری میکند کنشگری که در گروههای دیگر انجام میدهیم، کار مثبتی است، و هم میدانیم «چاقهای فیت» جایی است که میتوانیم در مورد تناسب اندام بحث کنیم بدون اینکه با چاقیهراسی سروکله بزنیم.
داشتن یک جمع، آنلاین یا در زندگی واقعی، که میدانیم از ظلم و بیعدالتی علیه ما حمایت نمیشود و حقمان برای تحت ظلم نبودن مورد سوال قرار نمیگیرد، و میدانیم که افرادی در کنارمان هستند و مکان امنی است که میتوانیم به آن مراجعه کنیم، میتواند نقطه کلیدی و مهمی باشد که ما را قادر میکند از کنشگری به عنوان خودمراقبتی استفاده کنیم.
وظیفه مقدس
بعضی از جوامع و سنتها بهبود جهان را یک وظیفه میدانند؛ مسئولیتی که فرد در قبال جامعه دارد. جودیت استاین آن را اینگونه توضیح میدهد:
من یهودی هستم و در اوایل دوران بزرگسالیام مفهوم تیکوم اولام، ترمیم اخلاقی جهان را یادگرفتم، که بدین معناست که این فرصت و وظیفه من است که به هر طریقی که میتوانم تلاش کنم تا اوضاع را بهتر کنم. این راه بسیار مفیدی برای من بوده تا به این فکر کنم که چرا یک کنشگر هستم. معمولا تمایلی ندارم که زیاد در مورد نتایج کنشگری فکر کنم چون فکر نمیکنم که ما معمولا نتیجهاش را بدانیم. چندباری با افرادی برخورد کردهام که درباره کاری یا دورهای که چندسال قبل برایشان داشتهام، به من گفتهاند «آن کارگاه یا آن روایت و یا فلان کاری که انجام دادهام تاثیر زیادی بر آنها داشته است». این اظهارنظرها برایم مانند هدیه هستند اما عامل محرکم نیستند.
این تصور که من هم وظیفه و هم فرصتی برای بهتر کردن جهان دارم، به من انگیزه میدهد. این احساس را به من میدهد که دارم برای رسیدن به بهترین نسخه خودم تلاش میکنم و زندگیام را تلف نمیکنم. مثل یک انگل از ماحصل تلاش دیگران روی کره زمین زندگی نمیکنم. آیا نتایج کارم را خواهم دید؟ شاید، شاید هم نه، اما مهم این است که میدانم تلاشم را کردهام.
صرف نظر از ایمان فرد، پذیرش این باور که زندگی در جهان مسئولیتی را بر دوش ما میگذارد که برای بهبود جهان تلاش کنیم، میتواند کمک کند تا کنشگری تبدیل به چیزی شود که ما را ارضا و اقناع کند، ما را بخشی از اجتماع بزرگتری کند که مبارزه با بیعدالتی هسته مرکزی کارکردش است و ما را به عضوی فعال و مشارکتکننده در اجتماع تبدیل میکند.
رد پای قهرمانهایمان را دنبال کنیم
کنشگری عدالت اجتماعی سابقهای طولانی و تاریخی دارد. مطالعه جنبشهای حقوق مدنی و کسانی که آن را رهبری کردهاند، الگوهایی را در اختیارمان میگذارد. همه ما در جنبشهای مختلف قهرمانانی داریم و به این فکر کردهایم که اگر ما در آن بزنگاههای مهم تاریخی بودیم، چه میکردیم.
زمانی که درگیر کنشگری میشویم درواقع به همان آدمی تبدیل میشویم که همیشه فکر میکردیم میخواهیم آنگونه باشیم. و ما رد پای قهرمانمان را دنبال میکنیم. ما کوکهای خودمان را بر پرده پر نقش و نگار کنشگری و مبارزه برای عدالت اجتماعی میزنیم و بخشی از این سنت غنی میشویم. تبدیل شدن به آدمی که با باورهایمان درباره بهترین نسخه خودمان همسو باشد، میتواند ما را از نظر عاطفی تغذیه کند، دیدن خودمان که شبیه قهرمانهایمان شدهایم، میتواند به بهبود خودپندارهمان و افزایش تابآوریمان کمک کند.
راههای زیادی وجود دارد که میتوانید از زندگی قهرمانانتان برای الهامبخشی به خودتان استفاده کنید. خواندن، تماشا کردن و یا گوش کردن به بیوگرافی و خاطرات آنها اغلب نشان میدهد که آنها هم از کنش و تلاشهای کوچک شروع کردهاند که در طول زمان گسترش و افزایش یافتهاند. یافتن راههایی برای گنجاندن نقل قولها، تصاویر و دیگر نکات الهامبخش به زندگی روزمره و یا فضای زندگی، میتواند محک و مقیاس مهمی در اختیارتان بگذارد.
کنشگری به عنوان خودبیانگری
آفرینش هنری که بیانگر کنشگریتان نیز هست، میتواند راهی قدرتمند برای تقویت هویتتان باشد- چه تصمیم بگیرید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و چه نه.
کاترین هک، هنرمند و کنشگر اینگونه میگوید:
هنر تجسمی، کنشگری من در زمینه چاقی است. من از آدمهای واقعی در کارم استفاده میکنم و هر انحنا و چرخشی را تحسین میکنم. هرچه بیشتر بدنهای چاق ببینیم که به شکل دوستداشتنی به تصویر کشیده شدهاند، بیشتر میتوانیم فرم بدن خودمان را دوست بداریم. ارتباط من با بدن ناتوان چاقم با نگاه کردن روزانه به هنرم در زمینه چاقی به شدت تغییر کرده است. من مکررا از افراد پیامهای تشکر میگیرم که باعث شدهام تا با بدنشان به صلح برسند، و در عین حال این کار راه نجات شخصیام نیز بوده است.
من از هنرم در زمیه چاقی به عنوان کنشگری برای ایجاد صلح با زندگی با یک بیماری مزمن پیشرونده استفاده کردهام. حس خوبی است که بدانید دیگران نیز انگیزه گرفتهاند، اما اگر هیچ کس دیگری کارهایم را نمیدید، من همچنان به خاطر تغییری که این هنر در کل زندگیام ایجاد کرده است، به آن اعتبار میدادم.
عملی کردن خودمراقبتی
کنشگری میتواند مبارزه باشد و معمولا هم به این شکل به تصویر کشیده میشود. قالببندی مجدد آن به عنوان شیوهای از خودمراقبتی، برای من راهی برای حفظ خودم و رندگیام در حمایت از دلایلی است که به آنها اهمیت میدهم. این روشها عبارتند از :
● بپذیریم که ما هرگز نمیتوانیم نتایج کنشگریمان را کنترل کنیم. اهدافمان را از منظر بازتعریف کنیم که گامهای کوچک برداریم و اقدامات کوچکی انجام دهیم که به مروز زمان به آنها اضافه میشود.
● بگو و برو. در مواجهه با بیعدالتی ساکت نمانید. اما از طرفی هم با آزارگران مجازی که برخلاف شما مجبور نیستند از موجودیتشان دفاع کنند، درگیر نشوید.
● آنچه را به عنوان «مبارزه از زیر لحاف» نامیده میشود، بپذیرید. نه فقط به خاطر افزودن مقاومتهای کوچک بلکه به خاطر تواناییاش در تقویت حس رضایت از خود.
● بگذارید دردسرها پیدایتان کنند. زمانی که با بیعدالتی مواجه میشوید به آن رسیدگی کنید. با تاکید بر روش، بگو و برو! نیازی نیست درگیر دعوایی شوید که انرژی و رمقتان را میگیرد.
● جمعی از افراد همفکر خود را پیدا و یا ایجاد کنید- اجتماعی که میتوانید به عنوان مکانی امن که درکتان میکنند و برایتان ارزش قائلاند به آن مراجعه کنید.
● به روشهایی فکر کنید که کنشگریتان به شما احساس هدفمندی و یا ارتباط معنوی میدهد.
● به دنبال نمونههای الهامبخش در میان کنشگران پیش از خودتان بگردید، و کنشگریتان را با هنر و یا دیگر اشکال خوداظهاری ترکیب کنید.