فمنا: حقوق، صلح، همه‌شمولی

فمنا: حقوق، صلح، همه‌شمولی
فمنا از زنان مدافع حقوق بشر، گروه‌ها و سازمان‌هایشان، و از جنبش‌های فمینیستی در منطقه منا و کشورهای آسیایی حمایت می‌کند.

اطلاعات تماس

نه به جنگ، نه به اشغال: صدای جامعه مدنی ایران در برابر تجاوز نظامی اسرائیل

در روز ۱۳ ژوئن (۲۳خرداد ۱۴۰۴)، با حمله اسرائیل به ایران، کابوسی که جامعه مدنی ایران سال‌ها از آن وحشت داشت، به حقیقت پیوست؛ تجاوز نظامی به خاک ایران، کشته ‌شدن غیرنظامیان، نابودی زیرساخت‌ها و آوارگی مردم. فعالان سیاسی و مدنی ایران چه در داخل و چه در خارج بارها صدای خود را علیه جنگ بلند کرده بودند؛ چه از طریق اعتراض در شبکه‌های اجتماعی و راه‌اندازی طوفان توییتری، چه از طریق انتشار بیانیه.

برای مثال، اوایل آبان سال ۱۴۰۲، ده‌ها نفر از دانشگاهیان، نویسندگان، هنرمندان و کنشگران سیاسی و فعالان حقوق بشر و زنان ایران با انتشار بیانیهای هرگونه دعوت مستقیم یا غیرمستقیم برای حمله نظامی به ایران را محکوم کردند. این بیانیه، ضمن محکوم کردن تنش‌آفرینی جمهوری اسلامی در منطقه، تأکید کرده بود که حمله نظامی به ایران، به هر دستاویز یا در هر پوششی و از جمله بر بستر بحران و درگیری‌های کنونی در منطقه، کشور را نابود و مبارزه به‌حقِ مردم ایران را برای دموکراسی و صلح به شدت تضعیف و تخریب خواهد کرد. امضاکنندگان این بیانیه صراحتاً اعلام کرده بودند تحول در ایران و گذر از استبداد جمهوری اسلامی از طریق مبارزات مردمی ممکن می‌شود و حمله نظامی نه تنها می‌تواند به بقای حکمرانی جمهوری اسلامی کمک ‌کند، که تهدیدی آشکار علیه صلح و دموکراسی بوده و بهمنی سهمگین از رنج و ویرانی را بر کشور آوار خواهد کرد.

در آبان‌ماه ۱۴۰۳ نیز شماری از فعالان سیاسی و مدنی در ایران در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد، رئیس شورای امنیت و اعضای این شورا خواستار به‌کار‌گیری همه نفوذ سیاسی خود برای حمایت از خواست مردم ایران برای جلوگیری از یک جنگ ویرانگر در خاورمیانه شدند. در آن زمان نتانیاهو در پیامی مستقیم مردم ایران را خطاب قرار داده و «آزادی ایران» را وعده داده بود. امضاءکنندگان در پاسخ به پیام بنیامین نتانیاهو نوشتند: «ما به مداخله شما و هر دولت دیگری در تعیین سرنوشت ملت ایران، نه قاطعانه‎‌ای می‌گوییم.» اگرچه مخالفان مداخله نظامی، همواره از سوی گروه‌های راست افراطی مورد حملات گسترده مجازی، هتاکی و افترا قرار گرفته‌اند و حتی کسانی که به دلیل مبارزه برای آزادی ایران، بازداشت، شکنجه و دیگر اشکال خشونت دولتی را متحمل شدند به دلیل مخالفت با مداخله نظامی برچسب «حامی حکومت» خورده‌اند، اما صدای «نه به جنگ» در میان فعالان سیاسی و مدنی ایران، هرگز خاموش نشده و اکنون با تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران به اوج خود رسیده است.

در یکی از اولین بیانیه‌هایی که در واکنش به حمله اسرائیل منتشر شد، پنج تن از فعالان سرشناس ایرانی نرگس محمدی (برنده جایزه نوبل صلح)، شیرین عبادی (برنده جایزه نوبل صلح)، جعفر پناهی و محمد رسول‌اف (کارگردانان دارای جوایز بین‌المللی)، عبدالفتاح سلطانی (وکیل حقوق بشر) و شهناز اکملی (مادر دادخواه مصطفی کریم‌بیگی که در اعتراضات سال ۱۳۸۸ توسط نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی کشته شد)، صدیقه وسمقی (اسلام‌پژوه و حقوقدان که به دلیل موضع‌گیری علیه حجاب اجباری به زندان افتاد) با تأکید قاطع بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم خواستار توقف غنی‌سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی و توقف جنگ و حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی هر دو کشور و کشتار غیرنظامیان شدند و نوشتند: «ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.»

این بیانیه که نسخه اولیه آن در لوموند منتشر شد، انتقادات گسترده‌ای را از سوی فعالان مدنی و سیاسی به دنبال داشت، چرا که به طور کلی از اشاره به تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران و جنایات جنگی اسرائیل در غزه طفره رفته بود.

سروناز احمدی، مترجم فمینیست و فعال حقوق کودک که در جنبش ژینا بازداشت شد و ماه‌ها در زندان بود در انتقاد به این بیانیه نوشت: «اسرائیل خود یکی از بزرگ‌ترین ناقضان اصول منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است. این کشور عضو NPT نیست. درباره زرادخانه اتمی‌اش پاسخگو نبوده و در حال ارتکاب یکی از فاجعه‌بارترین نسل‌کشی‌های معاصر است. بنابراین مشروعیت اخلاقی و حقوقی برای نقد برنامه هسته‌ای ایران ندارد. این بیانیه از محکوم کردن صریح و قاطع حملات اسرائیل خودداری کرده و همین امر اعتبار اخلاقی آن را تضعیف می‌کند‌.»

سروناز احمدی در ادامه از ضرورت مرزکشی و تفکیک صفوف برای انسجام جنبش‌ها و مهم‌تر از آن رسوا کردن نیروهای جنگ‌طلب در «اپوزیسیون» و رسانه‌های همسو با آن‌ها می‌گوید. او به جریان پرصدای راست‌گرا در میان مخالفان جمهوری اسلامی اشاره دارد که حمله اسرائیل را «فرصتی یگانه» برای براندازی جمهوری اسلامی می‌دانند و کشتار غیرنظامیان و نابودی زیرساخت‌های کشور را به‌طور علنی یا ضمنی، هزینه‌ای ناگزیر عنوان می‌کنند که باید در راه «آزادی» ایران پرداخت کرد.

 این دیدگاه در رسانه‌های جریان اصلی اپوزیسیون تقویت و ترویج می‌شود و تلاش می‌کند صداهای مستقل جامعه مدنی را سرکوب کند و به حاشیه براند، صداهایی که آزادی حقیقی را تنها به دست مبارزات عدالت‌خواهانه مردمی ممکن می‌دانند.

 در یادداشت انتقادی دیگری که زرین جوادی، مترجم فمینیست و فعال حقوق زنان می‌نویسد: «این چهره‌های آبدیده جهان سیاست حتماً می‌دانند که درخواست از جامعه بین‌المللی برای هموار کردن «کناره‌گیری هیئت حاکمه جمهوری اسلامی»، به معنای مطالبه علنی دخالت نظامی کشورهای دیگر در امور ایران است. به معنی نابودی هرآنچه در طول زمان ساخته شده، به معنی آغاز ناممکن از هیچ و بی‌عاملیتی مردم و از مسیر خون. ما اینجا زیر موشک‌های اسرائیل نشسته‌ایم، هنوز صدایمان بلند است و نماینده نمی‌خواهیم و هیچ تغییری را که از راهی جز ذهن‌ها و بدن‌های خودمان باشدنمی‌پذیریم.»

اگرچه انتقادات باعث شد که امضاکنندگان این بیانیه در صفحات شخصی خود، موضع‌گیری‌های صریحی علیه حمله اسرائیل و کشتار غیرنظامیان اتخاذ کنند، اما عده‌ای اشاره کردند که بیانیه اولیه در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب پیدا کرد و دستمایه مشروعیت‌بخشی به دولتی شد که نخست‌وزیرش بابت جنایات جنگی توسط دیوان کیفری بین‌المللی تحت تعقیب است. نرگس محمدی کمی بعد در مصاحبهای با بی‌بی‌سی انگلیسی به نابودی زیرساخت‌های کشور و کشتار غیرنظامیان توسط اسرائیل اشاره کرد و گفت: «من عمیقاً باور دارم که دموکراسی، حقوق بشر و آزادی از طریق خشونت و جنگ به دست نمی‌آید.» همچنین جمعی از زنان برنده جایزه صلح نوبل از جمله محمدی و عبادی، در بیانیهای اسرائیل را آغازگر جنگ و ناقض حقوق بین‌الملل خواندند و خواستار آتش‌بس فوری شدند. عبدالفتاح سلطانی نیز در صفحه اینستاگرام خود هجوم نظامی اسرائیل را نقض آشکار حقوق بشر، مقررات بین‌المللی و دشمنی با مردم ایران عنوان کرد.

علاوه بر بیانیه مذکور، زندانیان سیاسی، نهادها و تشکل‌های متعددی در بیانیه‌های دیگری صراحتاً در برابر حمله اسرائیل موضع‌گیری کردند. کانون نویسندگان ایران[1] در بیانیه خود به جنایات اسرائیل در غزه و کشیده‌ شدن دامنه جنگ‌افروزی و تجاوزکاری‌ به ایران اشاره کرد و نوشت: «کانون نویسندگان ایران تجاوز آشکار اسرائیل به خاک ایران را محکوم می‌کند و از نویسندگان آزادی‌خواه، روشنفکران و نهادهای همسو در ایران و جهان می‌خواهد که در نقش راستین و آگاهی‌بخش خود ظاهر شوند و دوقطبی حاکم بر رسانه‌ها را به نفع شنیده شدن صدای مستقل مردم و تقویت جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ آنان بشکنند.» مقصود از دوقطبی در این بیانیه دو قطب رسانه‌ای است که «از دو سو صداهای مستقل را می‌بلعند: قطبی که از تجاوز آشکار نظامی حکومتی شهره به کودک‌کشی تصویری منجی‌گونه می‌سازد و قطبی دیگر که چهره‌ سرکوبگر جمهوری اسلامی را زیر برچسب دفاع از وطن پنهان می‌کند.»

نه به جنگ؛ صداهایی از زندان

از آغاز حملات اسرائیل و انتشار پی‌درپی دستور تخلیه تهران، نگرانی‌هایی جدی در رابطه با خطرات جانی برای زندانیان مطرح شده است. سایه صیدال، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین در نامهای خواهان بهره‌مندی زندانیان بی‌خطر از مرخصی اضطراری و آزادی مشروط در وضعیت و شرایط جنگی حال حاضر در ایران شده است. بر اساس مصوبه شماره ۲۱۱ قوه قضاییه مربوط به سال ۱۳۶۵، دادگاه‌ها موظف‌اند در شرایط اضطراری مناطق جنگی، برای حفظ جان زندانیان، بسته به نوع جرم ارتکابی، آن‌ها را با دریافت ضمانت یا به‌صورت مشروط آزاد کنند. انیشا اسداللهی، ناهید خداجو و نسرین خضرجوادی از زندان اعلام کردند که «به‌عنوان گروگان‌های حکومتی در زندان‌های شهرهای ایران بدون هیچ امکان دفاع از خود پشت درهای آهنین متعدد» در اسارت به سر می‌برند اما همچنان نگران سرنوشت مردم ایران هستند. آن‌ها در بیانیه‌ خود نوشتند: «قربانیان اصلی چنین جنگ‌هایی مردم خواهند بود که کوچک‌ترین نقشی در به وجود آوردن جنگ ندارند. بدون شک مردم ایران و دیگر کشورها خواهان جنگ نیستند، چراکه جنگ‌های خانمان‌سوز و ویرانگر تحمیلی حکومت‌ها، هستی و جان هزاران انسان بی‌دفاع و بی‌پناه را خواهد گرفت و زندگی‌شان را به قهقرا می‌کشاند.»

در بیانیه‌‌ای دیگر، ریحانه انصاری، سکینه پروانه، وریشه مرادی و گلرخ ایرایی، چهار زن زندانی سیاسی از اوین اعلام کردند که رهایی مردم ایران از دیکتاتوری حاکم بر کشور به همت مبارزه‌ توده‌ها و با توسل به نیروهای اجتماعی میسر است و نه با دل بستن به قدرت‌های خارجی یا چشم امید داشتن به آنان. در این بیانیه آمده است: «حمله به ایران و کشتار غیرنظامیان و نابودی زیرساخت‌های کشور توسط «رژیم صهیونیستی» و حامیان آمریکایی‌شان محکوم است. همچون دیگر جنایاتشان در دنیا، در خاورمیانه؛ و متعاقب آن حمایت از اسرائیل و اتکا به قدرتِ ویرانگرش توسط هر فرد، گروه یا جریان سیاسی، با هر رویا و تصوری نیز محکوم و نشان از دنائت و رذالتِ حامیانش دارد.»

ضیا نبوی، فعال سیاسی و دانشجویی که ۱۰ سال از عمر خود را در زندان گذرانده و اکنون در مرخصی موقت به سر می‌برد در یادداشتی با عنوان «در ستایش آری‌گویانه به زندگی» نوشته است که برای محکوم کردن این جنگ نیازی به شناخت دولت اسرائیل و سابقه جنایت‌کارانه‌اش نیست و میل به بقا و تأکید بر ارزش‌های مدافع زندگی کافی است. او اپوزیسیونی را که از جنگ و تحریم اقتصادی فلج‌کننده دفاع می‌کند، نه متوقف‌کننده مکانیسم‌های تولید رنج مردم که بازتولید آن‌ها در شمایلی جدید عنوان می‌کند و خطاب به فعالانی که از ترس برچسب خوردن و حامی حکومت خوانده شدن از محکوم کردن صریح تجاوز اسرائیل پرهیز می‌کنند نوشته است: «اگر آری گفتن به شیوه پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت در صف براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر به واسطه آری گفتن به غریزه زندگی و زیستن یا همدلی با هم‌وطنان آسیب‌دیده از جنگ در صف مدافعان نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.»

موضعگیری فعالان صنفی؛ هیچ ملتی از آوارگی، امنیت نمیآموزد

معلمان، تشکل‌های کارگری و کارگران بازنشسته از دیگر گروه‌های صنفی بودند که ضمن اذعان به سرکوب‌هایی از سوی جمهوری اسلامی متحمل شده‌اند، حمله اسرائیل به خاک ایران را محکوم کردند. معلمان نوشتند: «ما با اندوه عمیق، نظاره‌گر گسترش جنگ‌ در منطقه‌ای هستیم که سال‌هاست از حقِ صلح محروم مانده است. سکوت در برابر آن‌چه این روزها در ایران می‌گذرد و این حجم از خشونت و نفرت برای ما امکان‌پذیر نیست. ما در برابر هیچ قدرت نظامی، مذهبی یا سیاسی سر فرود نمی‌آوریم اما از کودکان به خاطر رنج و فشاری که تحمل می‌کنند، شرمساریم. آن‌چه حاکمان اسرائیل و تندروهای داخلی در حق مردم روا می‌دارند، جنایت است. و ما حق داریم به عنوان یک نهاد صنفی مستقل، هشدار دهیم که هیچ کشوری با مشت گره کرده، صلح نمی‌سازد و هیچ ملتی از آوارگی امنیت نمی‌آموزد.»

از طرفی دیگر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه، کارگران بازنشسته خوزستان و تعدادی دیگر از تشکل‌های کارگری بازنشستگان در بیانیه‌ای اشاره کرده‌اند همواره از حق تشکل‌یابی محروم بوده‌اند و برای دستیابی به حداقل حقوق و امکانات اولیه‌ زندگی، هزینه‌های سنگینی چون زندان، شکنجه، اعدام، اخراج، تهدید و ضرب‌وشتم پرداخته‌اند اما باور دارند حملات نظامی اسرائیل و بمباران صدها هدف در مناطق مختلف ایران، از جمله مراکز زیربنایی، محیط‌های کار، پالایشگاه‌ها و مناطق مسکونی، بخشی از پروژه‌ جنگ‌افروزانه‌ای‌ است که بهای آن را مردم عادی به‌ویژه زحمت‌کشان با جان، معیشت و زندگی خود می‌پردازند: «طبقه‌ کارگر و مردم محروم ایران، همچون ستمدیدگان دیگر کشورهای منطقه، از قربانیان اصلی این وضعیت‌اند. مبارزه‌ ما کارگران مبارزه با اتکا به نیروی خودمان، در تداوم جنبش‌های سال‌های اخیر از جمله برای «نان، کار، آزادی» و «زن، زندگی، آزادی» و در پیوند با حمایت بین‌المللی طبقه‌ کارگر و نیروهای بشردوست و آزادی‌خواه و برابری‌طلب، به پیش خواهد رفت.»

نگذارید روی خون و آوارگی و وحشت ما خاک بپاشند

به طور کلی، اکثریت بیانیه‌های منتشرشده موضع‌گیری‌هایی قاطع علیه تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران داشتند و ضمن اذعان به سرکوب داخلی و ماهیت استبدادی جمهوری اسلامی، هرگونه مداخله در سرنوشت مردم ایران را محکوم کردند. دسگوهاران، گروهی متشکل از زنان فعال بلوچ در داخل ایران که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» راه‌‌اندازی شد هم موضعی بسیار صریح گرفت و در بیانیهای نوشت: «مردم پناهی ندارند و در برابر ماشین توقف‌ناپذیر کشتار اسرائیل دسته‌دسته در حال رها کردن خانه و زندگی خود برای مدتی نامعلوم هستند. روان‌ها و بدن‌ها زخمی است، کودکان هراسیده‌اند و صدای پدافند و موشک، صدای ثابت شهرها شده است. در چنین شرایطی ما حمله به ایران را تحت هر عنوانی که باشد محکوم می‌کنیم و بس. این محکومیت یک کلمه تبصره ندارد.» علاوه بر بیانیه‌های گروهی و صنفی، بسیاری از فعالان فمینیست و مدافعان حقوق بشر- از جمله برخی از زنانی که در جنبش ژینا بازداشت و به زندان افتادند-  نیز به طور فردی در صفحات خود از رنج‌هایی که این روزها متحمل شده‌اند نوشته، جنگ را محکوم کرده‌اند و از هم‌سرنوشتی با مردمان منطقه گفته‌اند. یک وکیل حقوق بشر نوشته است: «نگذارید روی خون و آوارگی و وحشت ما خاک بپاشند. دوگانه جمهوری اسلامی یا اسرائیل، دوگانه‌ای جعلی است. در برابرش بایستیم. ما یک طرف داریم؛ ایران.»

از طرفی دیگر الهه محمدی، نیلوفر حامدی، الناز محمدی و نسیم سلطان‌بیگی، -از روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق زنان که در جنبش ژینا بازداشت شدند- این روزها از خانه‌های ویران‌شده، مردم زیر آوارمانده و آوارگی و همچنین همبستگی مردمی در دوران جنگ می‌نویسند. در حالی که صدای نه به جنگ از سوی بخش‌هایی از جامعه مدنی ایران و کنشگران بومی بلند شده، برخی رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی عموماً خارج از کشور تلاش دارند اکثریت مردم را حامی مداخله نظامی و امیدوار به آزادی ایران بازنمایی کنند. در شبکه‌های اجتماعی، صداهای بومی مستقل مخالف جنگ، توسط جریان‌هایی مشخص به هواداری از جمهوری اسلامی متهم و سرکوب می‌شوند. به همین دلیل فعالان دیاسپورا در حال تلاشند که تمامی این بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌ها را به زبان‌های انگلیسی و … ترجمه کنند و تا جای ممکن به گوش جامعه بین‌المللی برسانند. نه‌تنها موضع‌گیری‌های فعالان و گروه‌های مدنی را، بلکه صدای تمامی مردمی که زیر بمبارانند و یا آواره شده‌اند. تاکنون صفحههای متعددی در شبکه‌های اجتماعی برای ترجمه روایات این روزهای مردم ایران راه‌اندازی شده‌اند و صفحاتی هم تلاش خود را صرف شناسایی و معرفی غیرنظامیان کشته‌شده کرده‌اند تا آن‌ها را از اعداد و ارقام به تن و جان و چهره تبدیل کنند، به زندگی‌ها و آرزوهایی که از دست رفتند.


[1] کانون نویسندگان ایران نهادی است فرهنگی-صنفی و غیرانتفاعی که اعضای آن را نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و اهل قلم دارای شرایط مصوب اساس‌نامه تشکیل می‌دهند. کانون نویسندگان ایران بخشی است از انجمن جهانی قلم. اعضای کانون از دهه ۱۳۶۰ تاکنون با اعدام، ربودن به قصد قتل، کشته شدن در قتل‌های زنجیره‌ای، زندان و شکنجه، تبعید، سانسور و حذف فرهنگی رو به رو بودند. محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای و همچنین هوشنگ گلشیری و اسماعیل خویی از اعضای کانون نویسندگان ایران بودند.