
زینا ارحیم، فمینیست و خبرنگار شناختهشده سوری است که در ۱۷ سال اخیر در حوزه رسانه، ارتباطات و جنسیت فعال بودهاست. او در زمان جنگ داخلی ساکن سوریه بود و از داخل کشور بویژه در زمینه تلاشهای میدانی و عملی زنان سوری گزارش مخابره میکرد.
زینا در گفتوگو با یارا از زنانی میگوید که فعالیت میدانی و حقیقی دارند و در برابر افراطگرایی شجاعانه میایستند، و در حالیکه در فضای حقیقی حتی با خطر ترور مواجهند و از مرگ نمیترسند، اما جرات نمیکنند در شبکههای اجتماعی چیزی بنویسند، چون آزارهای کمپینهای سیستماتیک نفرتپراکنی آنلاین به قدری شخصی و خصوصی میشود و تمام جنبههای زندگی شخصی افراد را هدف میگیرد که دیگر توان ایستادگی را از آنها میگیرد. او توضیح میدهد که چگونه خشونتهای آنلاین باعث افزایش تعداد زنان نامرئی و مردانهو مسمومتر شدن عرصه دیجیتال شده است. زینا اکنون به عنوان پناهجو ساکن انگلستان است. او جوایز بینالمللی متعددی دریافت کرده است. در این گفتوگو زینا از تاثیرات حملات مجازی بر کنشگران منطقه میگوید. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
زینا میخواهم درباره خشونت آنلاین علیه زنان مدافع حقوق بشر در خاورمیانه و شمال آفریقا با هم صحبت کنیم. پرسش اول این است که این حملات چقدر رایجند و چگونه زنان کنشگر منطقه را هدف قرار میدهد؟ نگاه جامعه و افکار عمومی به آزارها و حملات آنلاین چیست؟ آیا این حملات چه توسط جامعه و چه توسط فعالانی که هدف قرار گرفته شدهاند، جدی و بهمنزله خشونت علیه زنان شناخته و تلقی میشوند؟ و یا اینکه این حملات نادیده گرفته میشوند؟
در ابتدا باید خاطرنشان کنم که این مسئله مختص و محدود به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیست. اگرچه که عواقبی که این حملات برای کنشگران منطقه دارد با دیگر نقاط دنیا توفیر دارد. بهدلیل بحرانهای سیاسی، شرایط حاکم، فضای اجتماعی و توجیه کشتار زنان و خشونت جنسیتی در این جوامع و …. تجربه حملات آنلاین در منطقه و عواقب آن متفاوت است. و البته فقط زنان کنشگر و مدافع حقوق بشر با این حملات و آزارهای آنلاین مواجه نیستند، من در مقاله خود درباره تجربههای تعدادی از چهرههای شناختهشده نوشتهام، اما از تمامی زنانی که جرات به خرج میدهند و به حضور، فعالیت و خودبیانگری در عرصه عمومی میپردازند، انتظار میرود که آمادگی این قلدریها، آزار و اذیتها و گسلایت فضای آنلاین را داشته باشند و آن را بپذیرند. چرا که اگر میخواستی از خودت محافظت کنی چرا از نقشهای هنجاری جنسیتی که تو را مقید به خانهنشینی میکند تخطی کردی و در عرصه عمومی حضور پیدا کردی؟ پس اگر انتخاب کردی که در این عرصه فعال باشی، ایرادی ندارد که ما بدنت را مورد هدف قرار دهیم و به تو احساس شرم بدهیم، ایرادی ندارد درباره بدن و ظاهرت و عقاید و حتی خانوادهات اظهارنظر کنیم. بنابراین رویکرد عمومی این است که اگر مقید و متعهد به نقشهای کلیشهای جنسیتی نباشی، خود را محدود به فضای خانه نکنی، پس هر بلایی که سرت بیاید حقات است و لایقش هستی، مقصر این اتفاقات خود تو خواهی بود. چه روزنامهنگار باشی، چه سیاستمدار، یک کنشگر و یا کاربری معمولی فرقی نمیکند، به محض اینکه خودت را در معرض قضاوت عرصه عمومی قرار دهی، به بسیاری از مردان مجوز دادهای که هرچه میخواهند به تو و یا دربارهات بگویند. بنابراین اولین چیزی که میشنویم این است که خودش بانی این حملات و اظهارنظرهای جنسیتی بوده است. اگر نمیخواهد هدف حمله قرار بگیرد چرا عکسهای خودش را در فضای مجازی منتشر میکند؟ عکسی که موهای دستش در آن پیداست؟ حتی اگر آن فرد در حال صحبت کردن درباره قتلهای مبتنی بر ناموس باشد هم فرقی نمیکند، چون این افراد هستند که مورد هدف حملات قرار میگیرند و نه ایدهها و باورها.
دقیقا درست میگویی که این آزارها محدود به کنشگران فمینیست و مدافعان حقوق بشر نیست. اما در این گفتوگو میخواهم بر تاثیر این حملات بر جنبش زنان و بهطور کلی کنشگری زنان و گروههای به حاشیه راندهشده دیگر صحبت کنیم. فکر میکنم آزارهایی که فعالان متحمل میشوند با حملاتی که کاربران معمولی تجربه میکنند بعضا متفاوت است. برای مثال فعالان سیاسی و مدنی منطقه با حملات سایبری از سوی حکومتها هم مواجهند. یعنی هم جامعه و هم حکومت آنها را هدف میگیرند. شما چه فکر میکنید؟ این حملات بیشتر از سوی جامعه زنستیز بهسوی فعالان روانه میشود و یا از سمت حکومتهای سرکوبگر؟ تا به حال با حملات سازمانیافته حکومتی در منطقه علیه فعالان روبرو شدهاید؟
هردو. اما مسئله این است که در مورد مواجهه با حملات سازمانیافته دولتی، ما نجاتیافتگان بهار عربی هستیم و متاسفانه به این حملات عادت کردهایم، برایمان عادی شده و راه مواجهه با آن را آموختهایم و میدانیم چه باید بکنیم. در این موارد انبوهی از راهنماها و حمایت گسترده از سوی سازمانها و همراهانمان وجود دارد که به ما نشان میدهد چگونه با حملات سیستماتیک دولتی مواجه شویم و دستوپنجه نرم کنیم. این حملات همچنان بهشکلهای مختلفی ادامه دارد، من هنوز هم از گوگل نوتیفیکیشن دریافت میکنم که اکانتهای حکومتی قصد ورود به ایمیلم را دارند و میخواهند رمز عبورم را بدزدند و … . من شخصا از حملات دولتی نگرانی کمتری دارم تا حملاتی که از سوی مردم یا کنشگران مخالف صورت میگیرد، از سوی کنشگرانی که بسیاری از آنها قبلا همسنگران و رفیقان ما بودهاند. کنشگرانی که در ظاهر مدافع حقوق زنانند اما وقتی زنی حرفی میزند که مذاقشان خوش نمیآید اولین کلمهای که به ذهنشان میآید «فاحشه» است، به جای اینکه درباره عقاید و اظهارات آن زن گفتوگو و بحث و مذاکره کنند. بنابراین میتوانم بگویم برای من و زنانی که میشناسم و با آنها کار کردهام، احساس امنیت مسئلهای مهم است حالا چه توسط نیروهای دولتی مورد هدف قرار بگیرد و چه توسط نیروهای غیردولتی که بسیار ترسناکند، فعالیت وسیعی دارند، در سطح منطقه گسترش پیدا کردهاند و خیلی کارها از آنها برمیآید. گاهی شما نمیتوانید تشخیص بدهید دقیقا کدامها دولتی و کدامها غیردولتیاند. یک زن مدافع حقوق بشر در خیابانی در لیبی مورد اصابت گلوله قرار گرفت. هیچکس دقیق نمیدانست این حمله از کدام سو صورت گرفته است. همینطور بسیاری از موارد آدمربایی و قتل که در عراق، سوریه و … رخ داده است. امنیت فیزیکی هم دغدغه مهمی است. نه صرفا حملات در فضای مجازی، بلکه در فضای حقیقی چرا که این دو گاهی مرتبطند و خشونت میتواند به فضای حقیقی هم کشیده شود مگر اینکه فرد کنشگر خارج از کشور باشد که در این صورت خشونت در فضای مجازی ممکن است به او اعمال شود. اما اثرگذارترین خشونتی که تا به حال شاهدش بودم کمپینهای سیستماتیک نفرتپراکنی آنلاین است که علیه افراد شکل میگیرد، این حملات قادر است زنان فعال را از فضاهای عمومی حذف، و آنها را مجبور به توقف فعالیتها و یا حتی پایاندادن به حضور مجازیشان کند. بنابراین زنان از حملات فیزیکی و مجازی دولتی نجات یافتند اما نتوانستند در برابر حملات سازمانیافته اجتماعی مقاومت کنند. نه به این دلیل که مقاوم نبودند یا انرژی نداشتند، بلکه به این دلیل که در این حملات فقط خود فرد مورد حمله قرار نمیگیرد، بلکه خانواده دور و نزدیک، همسایهها، همخانهها و … نیز تحت تاثیر قرار میگیرند. این حملات گاهی بهشدت شخصی میشوند، برای مثال در حملات دولتی عموما با افتراها و تهمتهایی چون جاسوسی و موارد مشابه مواجه میشوید، اما در آزارهای مجازی عمومی، از فرزند شما که مبتلا به اوتیسم است میگویند، از لباسی که همسایهتان در فلان روز پوشیده است و … . آنقدر این آزارها شخصی و خصوصی میشود که دیگر نمیتوانید در برابر آن ایستادگی کنید.
به نکته مهمی اشاره کردید. من هم از زنان فعال ایرانی بارها شنیدهام که تحمل تهتها و حملات حکومتی بهمراتب آسانتر از این دست حملات است. چون هویت و اعتبار شما را نشانه میرود و خدشهدار میکند. اما دست اتهامات دولتی برای همه رو شده است و اعتباری ندارد. در مورد تاثیر این حملات بر فعالان گفتید. اینکه عده زیادی از زنان را به حاشیه و خاموشی کشانده است. با توجه به مواردی که درگیر آن بودهاید و یا دربارهاش گزارش نوشتهاید یا حتی اگر خودتان تجربه کردهاید، کمی جزئیتر به آثار و عواقب آزارهای آنلاین برای زنان و دیگر گروههای به حاشیه راندهشده میپردازید؟ زنان منطقه چگونه با این آزارها مواجه میشوند یا به آن واکنش نشان میدهند؟
مواردی که زنان به طور کلی مجبور به ترک فضای مجازی شدند بسیار است. اما در مصر یک دختر نوجوان وقتی یک ویدئوی جعلی از او منتشر شد خودکشی کرد. او ۱۷ سال داشت. زنی دیگر در سوریه، به دلیل عکسی که از او در یک گروه فیسبوکی منتشر شد، با شلیک گلوله توسط برادرش کشته شد. بنابراین بسیاری از زنان دیگر حساب کار دستشان آمد، آگاهانه نامرئی شدند یا پشت تصویر و نام مردان و یا هویتهای جعلی پنهان شدند یا کلا فضای مجازی را ترک کردند تا از خود محافظت کنند. ما شاهد کاهش حضور زنان در فیسبوک و منتقل شدن آنان به اینستاگرام هستیم. چون در اینستاگرام کمتر این حملات رخ میدهد و فضا بیشتر تعاملی و معاشرتی است. این موضوع به نظر من ناراحتکننده است چون تصویر کلیشهای «زنان سطحی و منفعل» را تثبیت میکند، زنان سطحی که عکس منتشر میکنند به جای زنان فعالی که در عرصه و مباحث اجتماعی مشارکت دارند. این به سیاستهای فیسبوک هم برمیگردد چون از زنانی که مورد خشونت آنلاین قرار میگیرند حمایت نمیکند. مواردی که بخواهم ذکر کنم بسیار زیاد است و در نتیجه این خشونتها و از طریق حذف و سرکوب زنان، شبکههای اجتماعی به طور روزافزون مردانه و سمیتر میشود و عرصههای عمومی دوستدار زنان، تضعیف میشوند و شدیدا تقلیل مییابند. زنان جوان از طریق تجربههای ما، حساب کار دستشان آمده است. من زنان بسیاری را میبینم که فعالیت میدانی و حقیقی دارند و در برابر افراطگرایی شجاعانه میایستند، اما جرات نمیکنند که یک مصاحبه در فیسبوک منتشر کنند چون از کامنت های احتمالی میترسند. یعنی این زنان در فضای حقیقی حتی با خطر ترور مواجهند و از مرگ نمیترسند، برای مردن آمادهاند، اما تاب این را ندارند که مادرشوهرشان به آنها زنگ بزند و بگوید که «کسی تو را فاحشه خطاب کرده» یا «عکس جعلی برهنه از تو منتشر شده»، چون مسئلهای متفاوت است. پس در نهایت این خشونتها به افزایش تعداد زنان نامرئی و مردانه و سمی شدن عرصه دیجیتال منجر میشود.
به خودسانسورگری، پنهان شدن پشت اسامی مردان یا هویتهای جعلی و ترک فضای مجازی اشاره کردید به عنوان شیوههایی که زنان برای محافظت از خود در پیش میگیرند. اگر امکان دارد درباره استراتژیهای دیگر صحبت کنید، برای مثال آیا ظرفیت اقدام قانونی برای پیگیری این خشونتها وجود دارد؟ قوانین ضد آزار جنسی در کشورهای منطقه از قربانیان خشونتهای جنسی و جنسیتی مجازی حمایت میکنند؟ این قوانین به قدری جامع هستند که آزارهای مجازی را نیز دربر بگیرند؟ قاعدتا کشور به کشور متفاوت است، برای مثال در لبنان قوانین ضد جرایم رایانهای، برای سرکوب کنشگران و منتقدان مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، به طور کلی درباره ظرفیتهای قانونی موجود با اشاره به کشورهای منطقه توضیح دهید.
در مورد نمونهای در مصر میخواهم صحبت کنم. آزارگران جنسی در مصر با توسل به قانون فعالان حقوق زنان حامی و مدافع قربانیان خشونت جنسی را سرکوب و ساکت میکنند. ما شاهد بودیم که علیه یک کارگردان بسیار مشهور سینما هفت شهادت سوءرفتار و آزار جنسی علیهش منتشر شده بود. یک خبرنگار و یک نویسنده تصمیم گرفتند که از روایات قربانیان حمایت کنند و درباره آنها نوشتند و اطلاعرسانی کردند. کارگردان هردوی آنها را با توسل به قوانین مربوط به افترا در فضای مجازی به دادگاه کشاند. فقط به این دلیل که از قربانیان او حمایت کرده بودند. یکی از آنها در دادگاه پیروز شد منتها کارگردان مشهور او را به دادگاه عالی کشاند و در نهایت زن بابت آنچه که در فیسبوک نوشته بود مجبور به پرداخت غرامت شد. بنابراین کاملا برعکس است، آنها که شجاعت به خرج میدهند و سیستم را به چالش میکشند، کسانی که آزارگران را موظف به پاسخگویی میکنند چرا که سیستم قضایی آنها را تحت پیگرد قرار نمیدهد، سرکوب میشوند و سیستم از سرکوب آنلاین این کنشگران حمایت میکند.
کمی درباره کنشهای جمعی و سازماندهی فمینیستی در مقابله با خشونتهای آنلاین صحبت کنیم. درباره گروهها و سازمانهای فمینیستی منطقه که در این حوزه فعالیت دارند. شما با این گروهها و فعالیتهایشان آشنایی دارید؟
من در این زمینه تخصص ندارم. صفحات و گروههای فمینیستی منطقهای متعددی را دنبال میکنم. این صفحات و گروهها مطالب متعددی در زمینه حمایتهای قانونی موجود، شیوههای مقابله با باجگیری و خشونت آنلاین و پورن انتقامی و … منتشر میکنند. بویژه بعد از خودکشی دختر ۱۷ ساله مصری این فعالیتها بسیار افزایش یافت. کمپینهای متعددی برای آگاهیافزایی و اطلاعرسانی به راه افتاد. اخیرا در مصر مردی با نامزد خود به هم زده بود و او را تهدید به انتشار تصاویر خصوصی میکرد. زن از او شکایت کرد. او در دادگاه پیروز و مرد مجبور به پرداخت غرامت شد. موارد اینچنینی بحث را در فضای عمومی باز میکند. متن و محتواهای بسیاری درباره راهکارهای مواجهه با خشونتهای جنسی و جنسیتی سایبری توسط فمینیستها منتشر میشود. اما مطمئن نیستم که فعالیتهایشان ساختارمند و سازمانیافته هستند یا خیر.
ما به عنوان فعالان فمینیست، برای امنتر کردن فضای مجازی چه اقدامات فردی و جمعیای میتوانیم صورت بدهیم؟ برای مثال فشار آوردن به کمپانیهایی چون متا و توئیتر برای تغییر سیاستهایشان اثرگذار است؟ چون میدانیم که این پلتفرمها در عمل حمایتی از قربانیان نمیکنند و سیستم رسیدگی به گزارش آزار آنلاین را شفاف توضیح ندادهاند. وقتی گزارش میدهیم یا بیپاسخ میماند یا جواب میدهند که توییت یا پست مربوطه مقررات ما را نقض نکرده است. و ما دقیقا نمیدانیم این مقررات چگونه به اجرا درمیآیند. فکر میکنید چنین فشارهایی اثربخش است؟
چند سال قبل ما تلاش داشتیم به متا و دیگر پلتفرمهای شبکههای اجتماعی فشار بیاوریم تا سیاستهای دربرگیرندهتر و کارآمدتری اتخاذ کنند. اما همگی میدانیم که اینها شرکتهای تجاری هستند و اهمیت چندانی برای امنیت زنان در فضای مجازی قائل نیستند. در حالی که بسیاری از محتواهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی تهدید مرگ و خطرات جانی برای زنان بهدنبال دارد. بنابراین روراست بخواهم بگویم در این مورد خوشبین نیستم. اما شاهد بودهام که عملکرد برخی از سازمانهای بینالمللی متفاوت بوده است، برای مثال در زمینه پاسخدهی به نیازهای زنان قربانی خشونت آنلاین، از جمله غیرفعال کردن حساب کاربری، بستن امکان مسیج دادن و … . البته هیچکدام اینها راهحل نیستند، همگی واکنش و پاسخند و اصل معضل را ریشهکن نمیکنند و فقط میتوانند به کاهش آسیبهای خشونت مجازی یاری برسانند. در این زمینه معتقدم نیازمند قوانین موثر و بازدارنده هستیم، قوانینی که خشونت دیجیتال و عواقب احتمالی آن را به رسمیت بشناسد، اما ما در مورد خاورمیانه و شمال آفریقا صحبت میکنیم، منطقهای که در بیشتر کشورهایش قوانین توسط نظامهای دیکتاتوری به اجرا درمیآیند و به جای حمایت از زنان، آزادی بیان آنها را سرکوب میکنند. ما نیازمند سیاستهای معنادار و عملی هستیم و نه اقدامات سطحی، نمایشی و شعاری مانند «به زنان حمله نکنید» و «نفرتپراکنی نکنید». برای مثال حسابهای آزارگر باید بسته شوند و امکان فعالیت از آنها گرفته شود.
با توجه به تجربه خود بگویید این حملات مجازی چه تاثیر بر فعالیتها و جنبشهای فمینیستی در منطقه دارد؟
در سطح فردی، این خشونتها موجب حذف بسیاری از فعالان فمینیست از عرصه دیجیتال شده است. البته این موضوع مزایایی هم داشته است از جمله اینکه فعالان به اجتماعات و فعالیتهای حقیقی و میدانی خود بازمیگردند. از سوی دیگر اما مخاطبشان بسیار محدود میشود و از دسترسیها و امکانات مجازی محروم میشوند. این حملات نوعی همبستگی فمینیستی فرامرزی نیز ایجاد کرده است چرا که ما همگی در یک کشتی هستیم. گاهی شاهد بودیم که فمینیستهای مراکشی یا تونسی از فمینیستی سوری حمایت و دفاع میکنند که مورد آزار سازمانیافته مجازی قرار گرفته است. این همبستگی فراملی شکل گرفته است چون همه ما این خشونتها را تجربه کردهایم و با آثار و عواقبش آشنایی داریم، بویژه فمینیستهای مصری. به.طور کلی این حملات حواس ما را پرت میکند و تمرکزمان را بهم میزند و انرژی بسیار زیادی از ما هدر میدهد. بهطوری که به جای برنامهریزی برای پروژهها و فعالیتهایمان باید همواره در حالت دفاعی باشیم. با یکی از همکارانم تلفنی درباره یک پروژه صحبت میکردیم و متوجه شدیم که نیم ساعت از مکالمه را صرف این موضوع کردیم که پس از راهافتادن پروژه چگونه به کامنتهای نفرتپراکنانه پاسخ بدهیم و فقط ۱۵ دقیقه پایانی درباره خود پروژه صحبت کردیم. فکر کنم این مثال بهخوبی نشان میدهد که در چه فضایی فعالیت میکنیم. با این حال همبستگی و حمایت فمینیستی تنها ابزار ما برای مقاومت در برابر این خشونتهاست.
پرسش آخر، فکر میکنید مهم است که به عنوان فمینیست و بهخاطر جنبشهایمان بر ماندن در فضاهای آنلاین پافشاری کنیم و این عرصه را از دست ندهیم؟
بستگی دارد، بهنظر من اولویت اول انرژی، توانایی، ظرفیت و سلامت روان خود ما زنان است. قطعا نباید کسی را به صرف اینکه فعال فمینیست است به ماندن در فضایی خستهکننده و آزاردهنده تشویق کرد که در آن مورد حمله قرار میگیرد. من فکر میکنم احساس امنیت، آرامش خاطر و سلامت روان هر کدام از ما قطعا از هر چیزی مهمتر است. اگر انرژی و ظرفیتش را داریم نباید فضای آنلاین را واگذار کنیم اما نه به قیمت سلامت روانمان.