
نویسنده: کاترین نیومن برمانگ
ترجمه: یارا
در یکی از روزهای دشوار سال گذشته به خانه که برگشتم با یادداشتهایی مواجه شدم که بهدقت دورتادور خانه چیده شده بودند. این دستنوشتهها به تصاویر سلبریتیهایی که آن زمان رویشان کراش داشتم(از جمله مایکل جردن و وید کینزلا)چسبانده شده بود. هر تصویر، یادداشتی متفاوت داشت. مایکل جردن در اتاقخوابم بود و به خوابیدن تشویقم میکرد و وید روی در یخچال جا خوش کرده بود. روی تصویر پوزخندزنانِ وید نوشته شده بود: «فراموش نکن غذا بخوری.»
چندتا از دوستان دخترم که آنسوی خیابان زندگی میکردند و کلید خانهام را داشتند، برایم خرید و یخچال را پر کرده و یادداشتها را چسبانده بودند. آنها نگرانم بودند چون در موقعیتهای بسیار پرفشار و اضطرابآور، چیزهای ابتدایی مانند خوابیدن و غذاخوردن برایم به دغدغههایی بیاهمیت و ثانویه تبدیل میشوند. اصلا خودمراقبتی را فراموش کنید، من در آن زمان، بهسختی اموراتم را میگذراندم. به انتهای رمق وجودم رسیده بودم، و این بیرمقی چیزی نبود که بتوانم از خود برانم، بلکه در آن غرق شده بودم. من خودمراقبتی را ترویج و دیگران را موعظه میکردم، اما خودم به آن عمل نمیکردم. به این رفتارم افتخار نمیکنم، دوستانم هم مدام سرزنشم میکردند. میدانستم این روند پایدار نخواهد بود اما گاهی انگار لازم و ضروری است. گاهی انگار تا پای جان از خود کار کشیدن تنها چاره و گزینه موجود است. برای بسیاری از سیاهان همینطور است. در این نقطه است که گروهها و اجتماعات وارد عمل میشوند، یا دستکم باید بشوند.
رفتار حمایتی دوستانم مرا به گریه انداخت. نه فقط به این دلیل که خسته و گرسنه بودم، بلکه به این خاطر که برایم یادآوری کرد چگونه مراقبت از دیگران شکلی از خودمراقبتی است. نیاز داشتم که مراقبت از خود را آغاز کنم تا بتوانم از دوستانم حمایت کنم همانطور که آنها پشت من درآمدند. و همچنین بتوانم بیشازپیش برای دختران و زنان سیاه بنویسم. بویژه برای زنان سیاه کنشگر و سازماندهنده که هرروزه در زمین واقعی تلاش میکنند و فعالیتشان بسیار از کار من دشوارتر و انرژیبرتر است. دوستانم با این رفتار حمایتی، اگرچه در سطح خرد، اما به من یادآوری کردند که ما بدون گروهها و اجتماعاتمان حیرانیم و معلق. اگر خودمراقبتی حس خودخواهی القا میکند(که برای من در بسیاری مواقع چنین بوده است)، من به ریشههای اصیل آن رجوع میکنم؛ خودمراقبتی بناست که با مراقبت جمعی و گروهی مصادف باشد.
ایده اختصاص وقت به خود برای مبارزه با نژادپرستی سیستماتیک علیه سیاهان، نابرابری طبقاتی و بیعدالتی سیاسی، جایی میان انبوه عکسهای نمایشی اینستاگرام و نقلقولهای ساختگی خودمراقبتی، در میان سفیدی خیرهکننده صنعت سلامت و روتینهای خودمراقبتی مورد تایید «گوپ» و ۱۱۰ دلاری گم شد. ایده اصیل خودمراقبتی در این خوانش جعلی محو شد. این اصطلاح، موذیانه توسط سفیدپوستان مصادره و از ریشه سیاه و معنای رادیکالش استحاله شد. در سال ۱۹۸۸ که ادری لرد، شاعر و کنشگر سیاه برای اولینبار در مجموعه جستار خود با عنوان «یک انفجار نور» از خودمراقبتی نوشت، با سرطان دستوپنجه نرم میکرد و همزمان به نوشتن متونی ادامه میداد که امروز هم برای جنبشهای مقاومتی آگاهیافزا و الهامبخش است. ما همگی نقلقول لرد را میدانیم که دائما روی تایملاینهایمان ظاهر میشود، و نقل آن بسیار مرسوم و اصلا به کلیشه تبدیل شده است. اما متن کامل آنچه که لرد در ابتدا نوشته بود هیچ نسبتی با این نقلقولهای پیشپاافتاده ندارد: «باید اثرات مخرب زیاد از خود کار کشیدنم را در رؤیاهایم هم مییافتم، همانطور که در آزمایشهای عملکرد سیستم ایمنیام به دنبالش بودم. کار کشیدن زیادی از خود با به چالش کشیدن خود یکی نیست. باید قبول میکردم که فهمیدن تفاوت این دو چقدر سخت است. این برای من بهاندازه حذف شکر واجب بود. حیاتی. برای جسمم، برای روانم. مراقبت کردن از خودم خوشگذرانی و خودپروی افراطی نیست، محافظت از نفس است. و این مبارزهای سیاسی است.»
متون زیادی درباره جمله آخر لرد و معنا و منظورش از این واژهها نوشته شده است. فراخوانهایی برای بازپسگیری مفهوم خودمراقبتی -به مثابه مبارزه سیاسی و نه آنچه که افراد متمول در خلوت و انزوای خود میکنند- هم داده شده است. ابعاد طبقاتی خودمراقبتی در عصر شبکههای اجتماعی مبحثی است که زنان سیاه مدتهای مدیدی است که به آن پرداختهاند و لازم است که در خط مقدم مباحثات قرار بگیرد. همانطور که سارا تیلور در متن وبلاگ خود با عنوان «خودمراقبتی، آدری لرد و کنشگری رادیکال سیاه» نوشت این نسخه از خودمراقبتی که به ما حقنه میشود همگانی نیست «معنی خودمراقبتی شده “به خودت برس”. همان خلاصهشده اینکه مبالغ گزاف هزینه کنی تا کمی حس بهتر پیدا کنی.» ایمالغی ارمسله(Aimaloghi Eromosele ) در امتداد همین افکار و اندیشهها نوشت: «مشکل آنچه که من “خودمراقبتی عصر جدید” میخوانم این است که بر محرکات سرمایهداری بنا شده و بر نازپروری تجملاتی متمرکز است که نسبتی با مراقبت پایدار ندارد و تماما به خرج کردن پول وابسته است. که اصلا گروهها و اجتماعات آسیبپذیری که بیشترین نیاز به خودمراقبتی را دارند از دسترسی به آن محروم میمانند.» از آنجا که “خودمراقبتی عصر جدید” به جای اجتماع و جمع، بر فرد متمرکز است، همان ساختارهایی را بازتولید میکند که آدری لرد تمام عمر خود را صرف براندازی آنها کرد.
هربار پستی میبینم که زنان سیاه را به شیوههای سطحی مانند استفاده از ماسک صورت و وان کف و حباب به «مراقبت از خود» دعوت میکند، احساس میکنم مورد حمله قرار گفتهام و اعصابم نابود میشود. دلیل چنین واکنشی این است که من بهاندازه کافی خوشاقبال و دارای تمکن مالی هستم که بتوانم این کارها را انجام بدهم و نمیخواهم انجام بدهم. برای بسیاری از زنان سیاه، سیستم بهگونهای ساخته نشده که امکان استراحت و اوقات فراغت داشته باشند. نویسنده آزاد، جاستیس ناماست، در توییت خود درباره ماهیت جعلی این گزاره که برآمده از حسننیت است، نوشته است: «احمقانه است بهگونهای رفتار کنیم که گویی زنان سیاه بهطور فردی میتوانند اقداماتی برای کاهش و تخفیف خسارات روانی و جسمانی ناشی از تهدید مستمر خشونت دولتی انجام بدهند. من دیگر خستهام از اینکه بار و مسئولیت را بر دوش زنان سیاه سوار کنیم و از آنها بخواهیم راهی برای بهبود و شفا پیدا کنند. ما در دورانی به سر میبریم که مفهوم خودمراقبتی بدون مراقبت جمعی، کاملا بیهوده و بلاموضوع است. این وضعیت بهگونهای نیست که بتوان در آن بهطور فردی دوام آورد. وضعیتی است که ازقضا در تنهایی و انزوا ویرانکنندهتر و هولناکتر است. واقعیتهای نژادپرستی را نمیتوان نادیده گرفت یا از آن پیشی جست، بلکه باید با آن زندگی و همزمان در برابر آن مقاومت کرد.»
این مقاومت باید رویکردی جمعی و اشتراکی داشته باشد اگرنه آسیبپذیرترین افراد میان ما، بیشترین رنجها را متحمل خواهند شد. نمیتوانیم خودمحور باشیم و بر شکلی از خودمراقبتی متمرکز شویم که فقط به فرد منفعت میرساند. چنین ایدهای چه سویه رادیکالی دارد؟ خودمراقبتی اگر به مبارزه با چینوچروک صورت از طریق مرطوبکننده ۱۱۰ دلاری محدود شود دیگر مبارزهای سیاسی نیست. مراقبت جمعی یعنی قدرت و ظرفیتمان را برای حمایت از اجتماعات و گروههای خود به کار ببندیم، آن هم در زمانی که ساختارهای فعلی که در آن زندگی میکنیم چنین خدمات و حمایتی را از افراد دریغ کردهاند. ما باید از خود بپرسیم از لحاظ سیاسی، اجتماعی و همچنین در روابطمان چه اقداماتی میتوانیم انجام دهیم تا آسیب و خسارتی را که دولتها و نهادها به اجتماعاتمان وارد میکنند، جبران کنیم. شاید این مسئولیتی دشوار به نظر برسد اما این آن چیزی است که مرا به ریشههای خودمراقبتی بازمیگرداند.
لرد درباره «آثار ویرانگر زیادهکاری» و تفاوت مابین بیش از حد از خود کار کشیدن و کش آمدن تحقیق کرد. به زعم من، تفاوت این در فهم خودمراقبتی حقیقی نهفته است. خودمراقبتی به معنای سختکوش نبودن و یا نادیده گرفتن رویاهای فردی، سلامت روان و ارزش فردی نیست. بلکه به این معناست که اطمینان حاصل کنیم که این ارزش را با اتکا به خستگی و ستوهمان نمیسنجیم. در خصوص لرد، او زمانی که این جملات را مینوشت به سوی مرگ ناشی از سرطان میرفت. غیرمنطقی نیست که تصور کنیم افراطگری او در از خود کار کشیدن، در وضعیت سلامت و متعاقبا مرگش نقش داشته است. ما باید از زندگی لرد بهمنزله قصهای اخطارآمیز بهره ببریم. داستان او درباره آمریکا آمریکا به ما چه میگوید؟ آمریکایی که یکی از آرمانگراترین و درخشانترین ذهنهایش در مبارزه علیه شرایط مرگبار ما، نابود شد. و ما چگونه میتوانیم شرایط اجتماعاتمان را بهبود بدهیم تا تاریخ خود را تکرار نکند؟
باید از خودمان بپرسیم که چطور میتوانیم زمانی که دولتهایمان، در بهترین حالت از روی غفلت و در بدترین حالت تعمدا، ناامیدمان کردهاند، خودمان پشت یکدیگر درآییم. شبکههای کمک و همیاری متقابل (Mutual aid networks) بسیار اثرگذارند. اگر نمیدانید که در کدام نقطه از محله و همسایگی شما فعالیت دارند، زمانش رسیده که جستوجو کنید و بیابید. همچنین منابع متعددی به مدیریت زنان سیاه موجود است که میتوانید با گروهها و اجتماعات خود به اشتراک بگذارید. یکی از منابع مورد علاقه من «راهنمای بیرمقی و ترومای نیابتی» نوسته لاریسا فم است. در نهایت خودمراقبتی یعنی دوروبر خود را نگاه کنید و مطمئن شوید که زیستی پایدار دارید و اطرافیانتان حتیالامکان تحت حمایتند.
مهم است به خاطر داشته باشیم که ما توان کشآمدن داریم. میتوانیم ظرفیتهای ذهنیمان را در غایتش به کار گیریم و چیزی معنادار به این دنیا اضافه کنیم، مانند کاری که ادری لرد کرد. اما به محض آنکه ذهنیت کاپیتالیستی را اتخاذ میکنیم، ذهنیتی که ارزش ما را در کارمان میداند، یا به قول دکتر امولارا اوومدیمو ذهنیتی که میگوید «مشغله نشان افتخار است»، آنجاست که زیادهروی کردیم. او میگوید خستگی بیشازحد نشانه برجسته و عالی بودن نیست. او خودش تجربه بیرمقی را داشته و دچار بیماری خودایمنی شده است. چراکه متوجه آثار جسمانی فرسودگی نبوده و به تولید بیشتر و بیشتر اهتمام میورزیده است، به این امید که سیستم برایش ارزش قائل شود. وقتی در سیستمی زندگی میکنیم که کمر به قتل ما بسته و برای جانمان ارزش قائل نمیشود، خودمحافظتی ما خودخواهی نیست.
هیچکدام اینها ساده نیست. خودمراقبتی گاهی بسیار دشوار و طافتفرسا به نظر میرسد، ولی واقعا بیشتر عملی ذهنی و معنوی است. خودمراقبتی، مستلزم خودارزیابی مداوم و تعهد به خودنگری و خویشتنداری است – شاید حتی نیازمند یادآوری در قالب یادداشت و نوشتههایی که اگر به اندازه کافی خوششانس باشید، دوستان و اطرافیانتان روی بازوی تصویر مایکل جردن برایتان مینویسند. نیازمند سکون و شورش توامان است، استراحت و طغیان. نمیتوانید یکی را بدون دیگری داشته باشید.
منبع: Refinery29