
بخش دوم
نویسنده: عایشه خان
ترجمه: یارا
سرمایهداری میخواهد مراقبت را به کالایی مصرفی و سودآور تبدیل کند و فقط در حالتی مراقبت را میپذیرد که افزایش بهرهروی و بازدهی به دنبال داشته باشد. در واقعیت، مفهوم مراقبت در تناقضی بنیادین با سرمایهداری قرار داد. سرمایهداری اصلا اهمیتی برای مراقبت قائل نیست. حتی فضاهای جنبشی که بهطور سطحی شعارهای «خودمراقبتی» را ترویج میکنند، همچنان به ضرورت و ارزش روابط، صمیمیت و مراقبت جمعی اولویت نمیدهند یا آن را نادیده میگیرند. همانطور که در این مقاله نوشتهام—در بهترین حالت، مراقبت ابزاری است برای به حداکثر رساندن بهرهوری جنبش، رشد سریع و دستیابی به سایر معیارهای پیشرفتمحور سرمایهداری.
سرمایهداری به ما میگوید میتوانیم از طریق مصرف به رهایی برسیم. بنابراین قابل درک است که گاهی برای پرت کردن حواسمان از رنج و اضطراب بپرسیم: «چه چیزی بخرم که حالم بهتر شود؟» اما وقتی ارزشهای فردگرایانه نهادینهشده در خودمان را به پرسش نمیکشیم، نگاهمان به مراقبت به مثابه چیزی برای مصرف کردن خواهد بود یا چیزی که محق آنیم. استعمار همهچیز را شیءانگاری میکند؛ انسانها، حیوانات و کل سیاره زمین را. پس ما باید تمام اینها را برای اهداف شخصی مصرف و نیازهایمان را از آنها استخراج کنیم. عموما با امر مراقبت هم با همین منطق معیوب مواجه میشویم.
بیشتر نظریههای سیاسی، ادبیات، نوشتهها یا آثار هنری که ممکن است با آنها آشنا شده باشید، عمدتاً از جهان موسوم به «غرب» سرچشمه میگیرند. بهجز برخی از انقلابیون جنوب جهانی (و در بسیاری موارد، نه انقلابیون بلکه افرادی که به رغم ستمگری، توسط حامیان دولتهای اقتدارگرا بهعنوان قهرمان معرفی شدهاند)، بخش عمدهای از آثار چپگرایانه از ایالات متحده، اروپا، کانادا و سایر دولتهای استعماری نشأت گرفته است؛ حتی اگر برخی از این آثار را افراد رنگینپوست خلق کرده باشند. استعمار، ساختارهای قدرت جهانی را به گونهای شکل داده که روشهای جایگزین اندیشیدن و زیستن، که بر پایه سنتهای جمعگرایانه و جامعهمحور بنا شدهاند، سرکوب میشوند. برای مثال، انگلیسی بهعنوان یک زبان استعماری که در سطح جهان گسترش یافته و بهطور خشونتآمیزی بهعنوان زبان اصلی تحمیل شده، بهشدت توانایی دسترسی به دیدگاههای جمعگرایانه و ضداستعماری را محدود میکند. فضاهای چپگرا نیز اغلب فاقد زمینههای فرهنگی غیرغربی و دانش مبتنی بر زمین و محیط زیست هستند.
بگذارید مثالی ارائه دهم از تأثیری که تأکید بر ایدهآلهای غربی بر زندگی خودم داشته است. خیلی زود متوجه شدم تکیه بر هویتهای فردی بهعنوان «ابزار نهایی» رهایی، محدودیتهای جدی دارد. با در نظر گرفتن اینکه مفاهیمی مانند نژاد، جنسیت، گرایش جنسی، جنس و دستهبندیهای تشخیصی روانپزشکی، همگی ساختارهایی اجتماعی و برآمده از استعمار هستند، نئواستعمار در زندگی شخصی من به این شکل ظاهر شد که خودم را مجبور کردم در این قالبها بگنجم و شیوههای جمعگرای زیست اجتماعات خود را که فراتر از این چارچوبها هستند، کنار بگذارم. اکنون بهتدریج در حال استعمارزدایی از این رویکرد و بازگشت به آن شیوههای زیستن هستم. همچنین، مفاهیمی مانند خوددوستی و خودمراقبتی برای من ناقص، پراکنده و گاه فریبنده جلوه کردهاند. این مفاهیم غالباً خودمحور و فردگرایانه هستند و اهمیت جمع و اجتماعات را به حاشیه میبرند یا نقش حیاتی زمین، انسانهای دیگر و موجودات زنده را در بقا و زندگی ما نادیده میگیرند.
در فضاهای لیبرالیستی «خودمراقبتی» و سلامت روان که با فردگرایی عجین شدهاند، تلاش کردهام بفهمم، بیاموزم، گوش بدهم، و با فروتنی پذیرفتم که شاید اشتباه میکنم. اما در نهایت، در بسیاری موارد متوجه شدم که استعمار به شیوههای پنهانیتر تفکرم را تحت تاثیر قرار داده است. امروز، بسیاری افراد حتی نمیتوانند تصور کنند که پزشکی یا خدمات درمانی، خارج از چارچوبهای استعماری -مانند درمانهای فردمحور یا تشخیصهای روانپزشکی- چه شکلی میتواند داشته باشد.
دیدگاههایی که در کار مراقبت جمعی خود ارائه میدهم، یافتههای جدید شخص من نیستند، بلکه مسئولیتی است که بهعنوان بخشی از آموزشها و سنتهای اجدادی خود بر عهده دارم. این دیدگاهها شدیدا در فضاهای چپگرا غایب هستند. این نوشته را به منظور احترام به سنتهای جمعگرایانهمان مینویسم و به منظور تاکید بر اینکه جوامع متعددی از سراسر جهان مفهوم «خودمراقبتی» را تقلیلگرا، گیجکننده یا اساساً غیرقابل درک میدانند. فرهنگهای ما در مراقبت از یکدیگر و مراقبت از زمینی که همه ما را زنده نگه میدارد ریشه دارند و من رفتهرفته یاد میگیرم که چگونه این ارزشها را به اجرا بگذارم و تجسم ببخشم.
سرمایهداری و استعمار طوری ذهن ما را دستکاری میکنند و ما را شستشوی مغزی میدهند که فقط برخی کردارها را بهعنوان «مراقبت» دستهبندی کنیم و بشناسیم و از این طریق مانع میشوند آنچه را حقیقتا برای رهایی نیاز داریم درک کنیم؛ از جمله ارتباط با جمع (دیگر انسانها، زمین و هر بخش از اکوسیستمهایمان). سرمایهداری ما را فریب میدهد که باور کنیم بهتنهایی میتوانیم از خود مراقبت کنیم، درحالیکه این امری غیرممکن است. همچنین، سرمایهداری بهطور فعال از اینکه از یکدیگر مراقبت کنیم جلوگیری میکند و ما را تنها و منزوی با «محصولات مراقبتی» رها میکند.
وقتی نقش حیاتی زمین و دیگر انسانهایی که از ما مراقبت میکنند کاملاً نادیده گرفته میشود، بسیار آزرده میشوم. به همین دلیل است که بسیاری از اجتماعات جمعگرای ما ایده «خودمراقبتی» را رد میکنند. نهفقط به این دلیل که «خود» در خلاء و بدون جمع بیمعناست، بلکه چون تقویت بیشتر روشهای فردگرایانه خودمراقبتی، فقط به تخریب بیشتر اکولوژیکی منجر خواهد شد. زمان آن رسیده که به هر شکلی که ممکن است از یکدیگر و از زمین مراقبت کنیم.
آیا امروز نفس کشیدید؟ این مراقبتی است که از گیاهان دریافت میکنید که سخاوتمندانه حیات بسیاری از موجودات زنده را حفظ میکنند. آیا امروز غذا خوردید؟ این مراقبتی است که از سایر موجودات زنده دریافت میکنید. میکروبهای درون رودهتان به هضم آن غذا و فرآوری حیاتیترین مواد مغذیای که برای بقا نیاز دارید، کمک کردند. نادیده گرفتن سهم موجودات دیگری که با عشق، زمان و انرژی خود آگاهانه برای زنده نگه داشتن ما تلاش میکنند، بیعدالتی است. این اعمال ساده و روزمره مراقبت جمعی، اغلب مورد غفلت قرار میگیرند.
آیا امروز خوابیدید؟ ساخت تخت، کیسهخواب یا پتو، نتیجه زحمت بسیاری از موجودات، چه انسان و چه غیرانسان است. اگر از امتیاز داشتن سرپناه برخوردار هستید (که باید یک حق اساسی باشد)، سقفِ بالای سرتان نیز به دست بسیاری از افراد ساخته شده است. اگر امروز لباس پوشیدید، آن لباسها توسط کسی تولید شدهاند. آیا امروز قهوه یا چای نوشیدید؟ آنها نیز توسط کسی چیده، آماده و تهیه شدهاند و مواد اولیه آنها از گیاهان بوده است.
آیا کاری وجود دارد که انجام دهید و به طور مستقیم یا غیرمستقیم به مشارکت دیگر موجودات وابسته نباشد؟ حتی وقتی استراحت میکنیم، نیاز به امنیت و آرامش داریم که باید برایمان فراهم شود. پس بیایید لحظهای تعمق کنیم که با موجوداتی که در سوی دیگر «کالاهای مراقبتی» مورد مصرف ما قرار دارند، چگونه رفتار میشود. سرمایهداری تلاش میکند شما از خشونت و بیرحمی موجود در سوی دیگر خط تولید بیخبر بمانید؛ از رنج و عذابی که یک کارگر در کارگاهی شلوغ و طاقتفرسا برای ساخت لباس شما متحمل شده است، جنگلزدایی، نابودی جوامع محلی و زمینهای بومی که توسط ارتشهای استعماری در جهت تولید کالاهای مراقبتی برای شما غصب و غارت شدهاند، یا اکوسیستمهایی که برای ارائه محصولات بهظاهر «ارگانیک»، «اخلاقی»، «بدون خشونت» و گیاهخواری نابود شدهاند.
دوری گزیدن از این چرخه، ضروری است. باید مشکل را فراتر از «خود» ببینیم. در واقعیت، مراقبت زمانی معنادارتر است که متقابل باشد، به این معنا که دقیقاً بدانید چه کسی در سوی دیگر این زنجیره است و شما نیز برای حمایت از آنها زمان و انرژی صرف کنید. سرمایهداری تلاش کرده ما را از چیزهایی که برای احساس حقیقی مراقبت نیاز داریم—جامعه و ارتباط با زمین—جدا کند. اما این پیوندها را نمیتوان از بین برد، پس بهتر است آنها را به طور فعال بازشناسی و تقویت کنیم.
بخش اول این مقاله با عنوان «علیه مصادره مفهوم مراقبت» را اینجا بخوانید.