فمنا: حقوق، صلح، همه‌شمولی

فمنا: حقوق، صلح، همه‌شمولی
فمنا از زنان مدافع حقوق بشر، گروه‌ها و سازمان‌هایشان، و از جنبش‌های فمینیستی در منطقه منا و کشورهای آسیایی حمایت می‌کند.

اطلاعات تماس

پایداری در جنبش‌های اجتماعی
چگونه ادامه دهیم؟

نویسنده: لورنس کوکس

تلخیص و ترجمه: یارا

مقدمه

لورنس کوکس مقاله خود را با بحث درباره چالش گسترده فرسودگی کنشگران و تلاش برای پایداری شخصی در جنبش‌های اجتماعی آغاز می‌کند. سؤال «چگونه ادامه دهیم؟» در مواجهه با خستگی عاطفی و فیزیکی شدید، موضوعی تکراری در زندگی کنشگران است. کوکس این بحث را با تأکید بر اهمیت پایداری شخصی در بافتار جنبش‌ها ادامه می‌دهد، جایی که افراد باید انرژی، انگیزه و مشارکت خود را برغم وجود چالش‌های مختلف حفظ کنند. هدف این مقاله تجزیه و تحلیل علل، اثرات و راه‌حل‌های ممکن برای فرسودگی کنشگران است و بینش‌هایی را در جهت کمک به کنشگران و سازمان‌دهندگان جنبش برای ایجاد محیط‌هایی مناسب برای مشارکت بلندمدت ارائه می‌دهد.

مقدمه تأکید می‌کند که فرسودگی کنشگران فقط یک مسئله  فردی نیست بلکه موضوعی ساختاری و فرهنگی است. این مشکل می‌تواند به دلیل عواملی بیرونی مانند ناکارآمدی‌های سازمانی، فشارهای اجتماعی یا سرکوب، و همچنین عوامل داخلی مانند تعهد بیش از حد شخصی و مراقبت نکردن از خود بروز کند. بنابراین، کوکس زمینه را برای بررسی عمیق پایداری شخصی فراهم می‌کند و روشن می‌سازد که سلامت یک جنبش اجتماعی به شدت با تن‌درستی مشارکت‌کنندگان مرتبط است.

کوکس تفاوت مهمی بین پایداری سازمانی و پایداری شخصی قائل است. در حالی که بسیاری از بحث‌ها درباره حفظ جنبش‌ها بر قابلیت سازمان‌ها تمرکز دارد، تمرکز کوکس بر افرادی است که این جنبش‌ها را تشکیل می‌دهند. چگونه این افراد، که اغلب تحت فشار بوده و نادیده گرفته شده‌اند، می‌توانند از فرسودگی جلوگیری کنند و فعالیت خود را در طولانی‌مدت ادامه دهند؟ مقدمه، اهمیت بررسی این موضوع را به ویژه با توجه به چالش‌های جامعه سرمایه‌داری برجسته می‌کند که در آن استرس، بهره‌کشی و خشونت رایج است. کوکس یک نمای کلی از مقاله ارائه داده و خواننده را برای بررسی دقیق استرس، آسیب و فرسودگی در کنشگری‌ اجتماعی آماده می‌کند.

 فرسودگی چیست؟

 تعریف فرسودگی 

کوکس با ارائه یک نمای کلی از فرسودگی، آن را به عنوان خستگی هیجانی، فیزیکی و ذهنی ناشی از استرس و کار بیش از حد طولانی تعریف می‌کند. او استدلال می‌کند که فرسودگی به‌ویژه در کنشگران رایج است، افرادی که اغلب بدون این‌که فرصتی برای بهبودی داشته باشند، با دوره‌های طولانی فشار شدید مواجه هستند. بستر کنش اجتماعی معمولاً شامل کارهای هیجانی خسته‌کننده، مواجهه با مسائل اجتماعی فراگیر و نبود نتایج فوری یا قابل مشاهده است. این چالش‌ها کنشگران را به‌ویژه در برابر فرسودگی آسیب‌پذیر می‌کند.

 ساختار اجتماعی-اقتصادی سرمایه‌داری متأخر نیز در تجربه فرسودگی نقش دارد. به گفته کوکس، سرمایه‌داری جامعه‌ای را ایجاد می‌کند که در آن افراد تحت فشارهای بی‌رحمانه‌ای برای تولید و کارآیی قرار دارند و فضای کمی برای استراحت یا بهبودی باقی می‌ماند. او توضیح می‌دهد که کنشگران فعال در این ساختارها، اغلب خود را تحت فشار نیروهایی می‌بینند که در تلاش برای مقابله با آن‌ها هستند. این بار هیجانی، همراه با خستگی فیزیکی، در قلب فرسودگی کنشگران قرار دارد.

 فرآیند استرس 

در ادامه، کوکس به اجزای بیولوژیکی و روان‌شناختی استرس و مفهوم «بار آلوستاتیک» یا «فرسودگی بدن» مک‌ایون می‌پردازد که به اثرات فیزیولوژیکی ناشی از استرس مزمن بر بدن اشاره دارد. او توضیح می‌دهد که استرس ذاتاً منفی نیست و می‌تواند پاسخ طبیعی به موقعیت‌های چالش‌برانگیز باشد. اما وقتی افراد نمی‌توانند منبع استرس خود را حل کنند، این استرس مزمن، و منجر به فروپاشی سلامت فیزیکی و روانی می‌شود. در بافتار کنشگری‌های اجتماعی، اغلب زمانی این اتفاق می‌افتد که کنشگران در رویارویی مداوم، چه شخصی و چه اجتماعی، هستند که نمی‌توانند به راحتی از آن‌ها فرار یا بر آن‌ها غلبه کنند.

استرس برای کنشگران به دلیل ماهیت کارشان، که اغلب شامل مواجهه با سیستم‌های قدرتی است که در برابر تغییر مقاوم هستند، به یک مسئله مهم تبدیل می‌شود. کوکس اشاره می‌کند که کنشگران اغلب در موقعیت‌هایی قرار دارند که نه گزینه «مبارزه» و نه «فرار» در دسترس است و این امر به احساس طاقت‌فرسای گیر افتادن منجر می‌شود. ناتوانی در عمل، همراه با پاسخ‌های فیزیکی به استرس (مانند تولید بیش از حد هورمون‌های استرس)، به فرسودگی منجر می‌شود.

 فرسودگی: فرآیند و نتایج 

کوکس یک مدل فرآیندی از فرسودگی ارائه می‌دهد که در مرحله اولیه آن، فرد تحت فشار قرار می‌گیرد تا خود را اثبات کند، سپس دچار کار بیش از حد، نادیده گرفتن نیازهای شخصی و جدایی عاطفی می‌شود. ادامه این روند در کنشگران منجر به تجربه بدبینی، ناامیدی و در نهایت خستگی می‌شود. این مدل که شامل اجزای هیجانی، فیزیکی و بین‌فردی است، برای درک چگونگی تاثیر فرسودگی بر افراد و در سطح گسترده‌تر بر جنبش‌ها حیاتی است. زمانی که کنشگران دچار فرسودگی می‌شوند، اغلب از جنبش کناره‌گیری می‌کنند و تجربه، دانش و انرژی ارزشمندی را با خود می‌برند. این کناره‌گیری می‌تواند اثرات زنجیره‌ای داشته باشد و ترک فعالیت توسط دیگر کنشگران جنبش را به همراه داشته باشد.

فرسودگی همچنین پیامدهای روان‌شناختی گسترده‌تری دارد و بسیاری از کنشگران زمانی که دیگر نمی‌توانند به کار خود ادامه دهند، احساس گناه یا شکست را تجربه می‌کنند. این احساس گناه با ایده‌آل‌گرایی‌های بالایی که بسیاری از فعالیت‌های کنشگری را هدایت می‌کند تشدید می‌شود—کنشگران اغلب، حتی زمانی که از نظر فیزیکی و هیجانی خسته هستند، احساس می‌کنند باید بیشتر فعالیت کنند. این حس مسئولیت می‌تواند آن‌ها را به ادامه کار فراتر از مرز خستگی سوق داده و درنتیجه منجر به فرسودگی بیشتر شود.

 واکنش‌های‌ ناشی از استرس پس از سانحه

در این بخش، کوکس به رابطه بین فرسودگی و اختلال استرس پس از سانحه می‌پردازد و اشاره می‌کند که بسیاری از کنشگران به دلیل کارشان، چه از طریق مواجهه مستقیم با خشونت، و چه مشاهده رنج دیگران یا حضور در وضعیت‌های بسیار استرس‌زا به مدت طولانی، دچار آسیب می‌شوند. اختلال استرس پس از سانحه نیز مانند فرسودگی با احساس ناتوانی مشخص می‌شود. با این حال، این اختلال معمولاً شامل تجربه مجدد و شدیدتر آسیب است، در حالی که فرسودگی با خستگی و جدایی هیجانی مشخص می‌شود.

کوکس تأکید می‌کند که خود کنشگری اجتماعی گاهی اوقات می‌تواند آسیب‌رسانترومازا باشد، به ویژه در بافتارهایی که کنشگران در معرض خشونت یا سرکوب قرار دارند. تأثیر روان‌شناختی این تجربیات می‌تواند منجر به واکنش‌های استرس طولانی‌مدت شده و ادامه کار کنشگران را دشوار کند. او می‌گوید که یکی از تفاوت‌های کلیدی بین فرسودگی و اختلال استرس پس از سانحه شدت واکنش‌هایی است که افراد تجربه می‌کنند، اما هر دو ریشه در انواع مشابهی از استرس هیجانی و روان‌شناختی دارند.

فرسودگی کنشگران

در این بخش، کوکس به بررسی عمیق‌تری از فرسودگی کنشگران می‌پردازد و توصیف دقیقی از چگونگی بروز فرسودگی در بافتار جنبش‌های اجتماعی ارائه می‌دهد. او فرسودگی کنشگران را به عنوان کناره‌گیری غیرارادی از کنشگری‌های اجتماعی به دلیل خستگی هیجانی و فیزیکی تعریف، و استدلال می‌کند که فرسودگی نه‌فقط یک مسئله فردی بلکه ساختاری نیز محسوب می‌شود که عمیقا در پویایی سازمانی جنبش‌ها و بافتار اجتماعی وسیع‌تری که در آن کنشگری صورت می‌گیرد، ریشه دارد.

 کنشگری و تصویر کلی 

کوکس بحث می‌کند که کنشگری اجتماعی به طور ذاتی شامل مواجهه با مشکلات اجتماعی در مقیاس بزرگ است که می‌تواند بسیار طاقت‌فرسا به نظر برسد. کنشگران اغلب موظف هستند با سیستم‌هایی که نابرابری، سرکوب و تخریب محیط زیست در آن‌ها به شدت نهادینه شده، روبه‌رو شوند که حل این مسائل به سادگی امکان‌پذیر نیست. این درگیری طولانی‌مدت با مشکلاتی که به نظر  غیرقابل حل می‌رسند، می‌تواند منجر به احساس ناامیدی و فرسودگی شود. کوکس اشاره می‌کند که کنشگران ممکن است به این دلیل که فعالیت‌شان آن‌ها را اغلب در تضاد با جامعه اصلی قرار می‌دهد که احتمالا نسبت به تلاش‌های آن‌ها واکنشی بی‌تفاوت یا حتی خصمانه دارند، دچار احساس انزوا شوند.

 فقدان نتایج قابل مشاهده در فعالیت اجتماعی نیز یکی از عوامل مهم مؤثر بر فرسودگی است. بسیاری از جنبش‌های اجتماعی در جهت اهدافی فعالیت می‌کنند که دستیابی به آن‌ها سال‌ها، اگر نه دهه‌ها، طول می‌کشد. چنین پیشرفت کندی می‌تواند برای کنشگران، به ویژه برای کسانی که به شدت متعهد به ایجاد تغییر در جهان هستند، دلسردکننده باشد. این بخش تأکید می‌کند که کنشگری اجتماعی نیازمند درک واقع‌بینانه‌ای است از آنچه در کوتاه‌مدت قابل دستیابی است، در عین حفظ امید برای تغییرات بلندمدت.

 سرکوب و آسیب‌های ثانویه

کوکس به نقش سرکوب در تشدید فرسودگی کنشگران می‌پردازد. سرکوب می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از خشونت فیزیکی مستقیم گرفته تا تهدیدات قانونی، رصد و نظارت و تحریم‌های اقتصادی. کنشگرانی که سرکوب را تجربه کرده یا شاهد آن هستند، ممکن است دچار تروماهای ثانویه شوند که می‌تواند استرس ناشی از فعالیت را تشدید کند. کوکس تأکید می‌کند که کنشگران حاشیه‌نشین—مانند زنان، افراد رنگین‌پوست و افراد ال‌جی‌بی‌تی‌کیو—به‌ویژه در برابر سرکوب و تأثیرات روانی آن آسیب‌پذیرتر هستند.

آسیب‌های ثانویه زمانی رخ می‌دهد که کنشگران رنج مردم و جوامعی را که برای آن‌ها مبارزه می‌کنند، درونی کرده که این امر می‌تواند منجر به خستگی هیجانی و احساس ناامیدی شود، زیرا کنشگران به طور مداوم با بی‌عدالتی‌هایی که علیه آن‌ها مبارزه می‌کنند، مواجه هستند. کوکس پیشنهاد می‌کند که جنبش‌ها باید برای مقابله با آسیب‌های ثانویه راهکارهایی را از جمله فراهم کردن فضاهایی برای حمایت هیجانی و بهبودی جمعی ارائه و توسعه دهند.

 «محیط کار» کنشگران

کوکس مفهوم «محیط کار» کنشگران را با اشاره به محیط‌هایی که کنشگران در آن‌ها کار می‌کنند، مطرح می‌کند. درست مانند هر محیط کار دیگری، فضاهای کنشگری اجتماعی نیز می‌توانند در صورت مدیریت ضعیف یا کار بیش از حد به فرسودگی افراد منجر شوند. کنشگران اغلب با تعارضات بین فردی، سطوح بالای استرس و انتظارات غیرواقعی درباره آنچه می‌توانند به دست آورند، مواجه هستند. این بخش به بررسی چگونگی فرهنگ فوریت در جنبش‌های اجتماعی می‌پردازد که می‌تواند به فرسودگی منجر شود، زیرا کنشگران برای تلاش در جهت دستیابی به اهدافشان، بدون این‌که زمانی برای استراحت یا مراقبت از خود داشته باشند، تحت فشار هستند.

فشار به منظور همیشه «حاضر» و در دسترس بودن برای کنشگری اجتماعی می‌تواند منجر به فرسودگی شود، زیرا کنشگران نیازهای خود را به خاطر هدف نادیده می‌گیرند. این حس فوریت معمولاً ناشی از مقیاس مشکلاتی است که کنشگران سعی در حل آن‌ها دارند— تغییرات اقلیمی، نژادپرستی سیستماتیک یا نابرابری اقتصادی—اما همچنین می‌تواند توسط تعاملات داخلی گروه‌های کنشگر نیز تشدید شود. کوکس پیشنهاد می‌کند که جنبش‌ها باید راه‌هایی برای تعادل بین فوریت و پایداری پیدا کنند تا اطمینان حاصل شود که کنشگران زمان و فضایی برای تجدید قوا دارند.

 فرهنگ جنبش

فرهنگ درون جنبش‌های اجتماعی نقش حیاتی در احتمال فرسودگی کنشگران ایفا می‌کند. کوکس استدلال می‌کند که برخی از فرهنگ‌های جنبش به طور ذاتی پایدارتر از دیگران هستند. جنبش‌هایی که بر حمایت متقابل، رفاه عاطفی و مراقبت جمعی تأکید دارند، بیشتر احتمال دارد که کنشگران را در طولانی‌مدت حفظ کنند. برعکس، جنبش‌هایی که بر مواجهه، فوریت و فداکاری بدون ارائه حمایت عاطفی تاکید دارند، بیشتر احتمال دارد که با نرخ بالای فرسودگی مواجه شوند.

این بخش به اهمیت ایجاد فرهنگی در جنبش می‌پردازد که ارزش پایداری بلندمدت را در نظر بگیرد. جنبش‌هایی که روابط اجتماعی قوی بین اعضای خود ایجاد می‌کنند، پیروزی‌های کوچک را جشن می‌گیرند و فضاهایی برای تأمل و مراقبت از خود فراهم می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که کنشگران خود را فعال و با انگیزه‌ نگه دارند. کوکس تأکید می‌کند که فرهنگ جنبش فقط به کارهایی که کنشگران انجام می‌دهند مربوط نمی‌شود، بلکه به نحوه ارتباط آن‌ها با یکدیگر و با جنبش به عنوان یک کل نیز مربوط است.

 استراتژی‌های مقابله با فرسودگی کنشگران

بخش سوم این مقاله بر راهکارهای عملی برای مدیریت و پیشگیری از فرسودگی در جمع کنشگران تمرکز دارد. کوکس تأکید می‌کند که استراتژی‌ها باید در هر دو سطح فردی و جمعی عمل کنند، زیرا فرسودگی فقط یک مسئله شخصی نیست، بلکه مسئله‌ای ساختاری نیز هست.

نام‌گذاری مشکل 

یکی از اولین مراحل در پرداختن به فرسودگی، شناسایی و نام‌گذاری این مشکل است. کوکس استدلال می‌کند که فرسودگی اغلب در محافل کنشگران نادیده گرفته می‌شود و افراد به دلیل حس تعهد یا گناه، از خستگی خود می‌گذرند. با به میان آوردن موضوع فرسودگی، کنشگران و سازمان‌ها می‌توانند ارائه و توسعه استراتژی‌هایی برای مقابله با آن را آغاز کنند. این ممکن است شامل برگزاری کارگاه‌ها، ایجاد فضاهایی برای گفت‌وگو درباره تجربیات کنشگران، یا صرفاً تشویق افراد به استراحت در مواقع نیاز باشد.

کوکس بر اهمیت شکستن تابوهای مربوط به فرسودگی تأکید می‌کند. بسیاری از کنشگران احساس می‌کنند که اعتراف به فرسودگی نشانه‌ای از ضعف یا شکست است، اما در واقع، فرسودگی یک پاسخ رایج و قابل درک به فشارهای کنشگری اجتماعی است. در نتیجه عادی‌سازی بحث‌ درباره فرسودگی، جنبش‌ها می‌توانند با ایجاد محیطی حمایت‌گر، احساس توانمندی کنشگران و اقدام آن‌ها برای مراقبت از خود را موجب شوند.

استراتژی شخصی 

در سطح فردی، کوکس به اهمیت مراقبت از خود و تأمل شخصی اشاره می‌کند. کنشگران باید محدودیت‌هایشان را شناسایی کنند و اقداماتی برای مدیریت استرس خود قبل از این‌که به حد غیرقابل تحمل برسد، انجام دهند. این ممکن است شامل تعیین حد و مرزهایی درباره میزان زمانی که به فعالیت اجتماعی اختصاص می‌دهند، استراحت‌های منظم یا شرکت در فعالیت‌هایی باشد که به آن‌ها در دریافت انرژی مجدد کمک می‌کند. کوکس تأکید می‌کند که مراقبت از خود نه یک امر لوکس بلکه یک ضرورت برای پایداری بلندمدت است.

بدین صورت، کنشگران تشویق می‌شوند تا در وهله اول با علایق و انگیزه‌های خود برای فعالیت در جنبش‌های اجتماعی دوباره ارتباط برقرار کنند. کنشگران می‌توانند با تمرکز بر جنبه‌هایی از کنشگری اجتماعی که به آن‌ها شادی و رضایت می‌بخشد، برخی از اثرات منفی فرسودگی را کاهش دهند. کوکس می‌گوید که پیدا کردن راه‌هایی برای پاداش‌دهی شخصی به کنشگری اجتماعی، چه از طریق بیان خلاقانه، ایجاد اجتماعات یا رشد شخصی، می‌تواند به کنشگران کمک کند تا در طولانی‌مدت فعال باقی بمانند.

رویکردهای جمعی 

کوکس استدلال می‌کند که پرداختن به فرسودگی در سطح جمعی به همان اندازه فردی مهم است. جنبش‌ها باید ساختارها و رویه‌هایی را در جهت پشتیبانی از تن‌درستی اعضای خود ایجاد کنند. این امر ممکن است شامل توزیع مسئولیت‌ها به صورت یکسان‌تر، ارائه مشاوره و حمایت همتایان و ایجاد فضاهایی برای تأمل هیجانی باشد. کوکس بر اهمیت ایجاد حس مراقبت جمعی در درون جنبش‌ها تأکید می‌کند، جایی که کنشگران به فکر یکدیگر هستند و هزینه هیجانی ناشی از کنشگری اجتماعی را به رسمیت می‌شناسند.

سازمان‌ها همچنین باید به میزان کاری که به اعضای خود محول می‌کنند، توجه کنند. کوکس پیشنهاد می‌کند که جنبش‌ها باید به دنبال ایجاد رویه‌های کاری پایدار باشند که در آن مشارکت بلندمدت به نتایج کوتاه‌مدت اولویت دارد. این ممکن است به معنای کاهش برخی از فعالیت‌ها یا تمرکز بر اهداف کمتر و دست‌یافتنی‌تر باشد. با ایجاد فرهنگ پایداری، جنبش‌ها می‌توانند از ادامه کار بدون فرسودگی اعضای خود اطمینان حاصل کنند.

ساختارها و حمایت سازمانی 

کوکس بر نقش ساختارهای سازمانی در پیشگیری یا تشدید فرسودگی تأکید می‌کند. در سازمان‌های سلسله‌مراتبی که در آن تعداد کمی از افراد مسئولیت بیشتری دارند، احتمال فرسودگی رهبران بیشتر است. بر عکس، سازمان‌های دموکرات‌تر که مسئولیت و قدرت تصمیم‌گیری را توزیع می‌کنند، برای پیشگیری از فرسودگی مجهزتر هستند. کوکس استدلال می‌کند که جنبش‌ها باید بر ایجاد ساختارهای سازمانی مقاوم تمرکز کنند که بتوانند از اعضای خود در طولانی‌مدت پشتیبانی کنند.

مشاوره و حمایت همتایان نیز برای پیشگیری از فرسودگی حیاتی است. کنشگران باتجربه می‌توانند اعضای جدیدتر را راهنمایی، و از آن‌ها حمایت عاطفی کنند، و در مواجهه با چالش‌های کنشگری به آن‌ها اجتماعی کمک کنند. کوکس پیشنهاد می‌کند که جنبش‌ها باید برنامه‌های مشاوره رسمی ایجاد کنند تا کنشگران باتجربه‌تر بتوانند به جوان‌ترها مشاوره دهند، دانش خود را به اشتراک بگذارند و از آن‌ها حمایت کنند. شبکه‌های حمایت همتایان نیز می‌توانند به کنشگران کمک کنند تا احساس انزوا نکنند و خود را به یک جامعه و هدف مشترک متعلق بدانند.

نقش هیجانات و کار هیجانی

در این بخش، کوکس به شکل عمیق‌تری به جنبه‌های هیجانی کنشگری اجتماعی می‌پردازد. او استدلال می‌کند که هیجانات نقش مرکزی را هم در پایداری و هم در شکنندگی کار کنشگران ایفا می‌کنند. کنشگری اجتماعی ذاتاً هیجانی است، و توسط حس عدالت، خشم و همدلی با دیگران هدایت می‌شود. با این حال، این درگیری هیجانی می‌تواند خسته‌کننده باشد، به ویژه زمانی که کنشگران به طور مداوم با رنج دیگران یا بزرگی مشکلاتی که سعی در حل آن‌ها دارند، مواجه می‌شوند.

 کار هیجانی در کنشگری اجتماعی 

کوکس بحث می‌کند که کنشگران اغلب به کار هیجانی مشغول می‌شوند که شامل مدیریت هیجانات خود و هیجانات دیگران است. این کار هیجانی می‌تواند خسته‌کننده باشد، به ویژه زمانی که از کنشگران انتظار می‌رود که در برابر مشکلات آرام و متشخص باقی بمانند یا به دیگران در درون جنبش خود از نظر عاطفی کمک کنند. کار هیجانی کنشگری اجتماعی اغلب نامرئی است، اما هزینه قابل توجهی را بر کسانی که مسئول آن هستند، تحمیل می‌کند.

کوکس استدلال می‌کند که جنبش‌ها باید کار هیجانی‌ای را که کنشگران انجام می‌دهند به رسمیت بشناسند و فضاهایی برای بیان و حمایت عاطفی فراهم کنند. این ممکن است شامل ایجاد گروه‌های حمایت عاطفی، فراهم کردن دسترسی به منابع بهداشت روان یا صرفاً تشویق کنشگران به صرف زمان برای خود در مواقع نیاز باشد. با پرداختن به نیازهای عاطفی اعضای خود، جنبش‌ها می‌توانند محیطی پایدارتر ایجاد کنند.

 تقویت هیجانی در کنشگری اجتماعی 

هیجانات در عین حال که می‌توانند منبعی برای فرسودگی باشند، می‌توانند منبعی برای تقویت نیز باشند. کوکس استدلال می‌کند که جنبش‌هایی که حس شادی جمعی، همبستگی و هدف را پرورش می‌دهند، بیشتر احتمال دارد که کنشگران خود را فعال نگه دارند. تجربیات هیجانی مثبت مانند جشن پیروزی‌ها، ایجاد ارتباطات عمیق با دیگران یا تجربه لحظات توانمندسازی جمعی، می‌توانند اثرات منفی فرسودگی را خنثی کنند.

این بخش بر اهمیت ایجاد تاب‌آوری هیجانی در درون جنبش‌ها تأکید می‌کند. کوکس پیشنهاد می‌دهد که جنبش‌ها باید چه از طریق جشن‌ها، آیین‌ها و چه اقدامات مربوط به همبستگی جمعی بر ایجاد تجربیات هیجانی مثبت برای اعضای خود تمرکز کنند. با ایجاد حس ارتباط عاطفی و هدف، جنبش‌ها می‌توانند به کنشگرات کمک کنند تا حتی در مواجهه با چالش‌های سخت همچنان متعهد و فعال بمانند.

 توصیه‌ها برای کنشگری پایدار اجتماعی

در بخش نهایی، کوکس توصیه‌های مشخصی برای ترویج کنشگری اجتماعی پایدار ارائه می‌دهد. او تأکید می‌کند که اگر جنبش‌ها می‌خواهند اعضای خود را حفظ کنند و به موفقیت بلندمدت دست یابند، پایداری باید اولویت اول آن‌ها باشد. این توصیه‌ها بر مراقبت از خود، رویه‌های سازمانی و فرهنگ جنبش تمرکز دارند.

کوکس بر اهمیت مراقبت از خود به عنوان یک جزء کلیدی در کنشگری اجتماعی پایدار تأکید می‌کند. کنشگران باید به طور منظم زمانی را برای تأمل در مورد نیازها و محدودیت‌هایشان اختصاص دهند تا اطمینان حاصل کنند که خود را به حد فرسودگی نمی‌رسانند. این ممکن است شامل استراحت، تعیین مرزهایی در مورد کار و شرکت در فعالیت‌هایی باشد که شادی و رضایت به ارمغان می‌آورد. کوکس استدلال می‌کند که مراقبت از خود نباید به عنوان یک امر لوکس و تجملاتی دیده شود، بلکه باید به عنوان یک عمل ضروری برای کنشگری اجتماعی بلندمدت در نظر گرفته شود.

تأمل همچنین برای پیشگیری از فرسودگی حیاتی است. کنشگران باید به طور منظم زمانی را برای تأمل در اهداف، انگیزه‌ها و دستاوردهای خود اختصاص دهند. این تأمل می‌تواند به کنشگران کمک کند تا با هدف خود مرتبط بمانند و توانایی انتخاب راه را در کارشان حفظ کنند. با اختصاص زمان برای عقب‌نشینی و ارزیابی پیشرفت خود، کنشگران می‌توانند از احساس غرق شدن در میزان مشکلاتی که با آن‌ها روبه‌رو هستند، جلوگیری کنند.

نویسنده بر اهمیت ایجاد جوامع حمایتی در درون جنبش‌های کنشگران نیز تأکید می‌کند. جنبش‌هایی که حس مراقبت جمعی و حمایت متقابل را پرورش می‌دهند، بیشتر احتمال دارد که اعضای خود را حفظ، و از فرسودگی جلوگیری کنند. شبکه‌های حمایت همتایان، برنامه‌های مشاوره و فضاهای جمعی برای تأمل می‌توانند به ایجاد فرهنگ جنبش پایدارتر کمک کنند.

جوامع حمایتی همچنین به عنوان یک سپر در برابر هزینه‌های هیجانی و روانی کنشگری اجتماعی عمل می‌کنند. زمانی که کنشگران احساس می‌کنند با دیگرانی با ارزش‌ها و اهداف مشترک ارتباط دارند، کمتر احتمال دارد که احساس انزوا کنند. کوکس پیشنهاد می‌کند که جنبش‌ها باید بر ایجاد پیوندهای اجتماعی قوی بین اعضای خود تمرکز کنند و فضاهایی را ایجاد کنند که در آن کنشگران بتوانند به یکدیگر از نظر عاطفی و عملی کمک کنند.

 در نهایت، کوکس استدلال می‌کند که جنبش‌ها نیاز دارند تا یک دیدگاه بلندمدت نسبت به تغییرات اجتماعی اتخاذ کنند. بسیاری از مشکلاتی که کنشگران در حال رسیدگی به آن‌ها هستند، چه تغییرات اقلیمی، نابرابری‌های سیستماتیک و چه سرکوب‌های سیاسی، به راحتی حل نخواهند شد. جنبش‌هایی که بر پیروزی‌های کوتاه‌مدت تأکید دارند و این کار را به قیمت پایداری بلندمدت انجام می‌دهند، بیشتر احتمال دارد که اعضای خود را دچار فرسودگی کنند. کوکس پیشنهاد می‌کند که جنبش‌ها باید بر تعیین اهداف واقع‌بینانه، جشن گرفتن پیروزی‌های کوچک و حفظ امید برای آینده تمرکز کنند.

با اتخاذ یک دیدگاه بلندمدت، جنبش‌ها می‌توانند به کنشگران کمک کنند تا انتظارات خود را مدیریت کنند و فشار برای دستیابی به نتایج فوری را کاهش دهند. کوکس تأکید می‌کند که تغییر اجتماعی یک فرآیند کند و اغلب ناامیدکننده است، اما با حفظ حس هدف و امید، کنشگران می‌توانند در طولانی‌مدت فعال باقی بمانند.

منبع: MURAL